خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

همون پیرزن مو سفیده

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ

وحید صبح میره تهران و حدود ۱۰ لالا کرد

ساناز اس داد بیا خونمون و من عین خانم جگر دارها پاشدم رفتم و حدود ۱ یادم اومد باید برگردم خونه و دقییییییقا این موضوع تفاوت فاحش رشت و اینجا رو نشون میده.

جز من و اون پیرزن مو سفیده که همیشه پشت ماشین میشینه و از تو آینه بهم زل میزنه کسی تو خیابون نبود.

شما نمیفهمید خایه کردن یعنی چی.

نمیفهمید.


پ.ن‌.خدا شاهده من جز آهو هیچی بلد نبودم معاشرت با سه تفنگدار به جز استاد اعظم و همت منو بددهن کرد

  • . خزعبلات .

نظرات  (۳)

یه بارم یکی سلامش بی طمعه نمیذارین 
آیکن قهر و اینا
پاسخ:
من واسه آینده خودت میگم.این فرصت و بردار تو وبلاگ پسر مجردا چرخ بزن.جواب میده لااااااامصصصب
  • عارفه علیزاده
  • موفق باشید
    پاسخ:
    ببخشید دقیقا تو چی؟
    در مهمونی رفتن و نصفه شب برگشتن؟
    در خ.... کردن؟
    در بد دهن شدن؟
    روشن کن پلیز
    ملومه شاگرد خوبی بودی :دییی
    راضیم ازت :)))))
    پاسخ:
     من با وحید دوس شدم به امید اینکه بلاخره منو بگیره،آخه دختر تو به چه امیدی با من دوس شدی؟ خدایی بیا و در امیدت تجدید نظر کن.
    خخخخخخخ

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی