شامِ لو
دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۱۰ ق.ظ
سین هفتم
سیب سرخی است،
حسرتا
که مرا
نصیب
از این سُفره ی سُنَت
سروری نیست.
شرابی مرداَفکن در جامِ هواست،
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست.
سبوی سبزه پوش
در قابِ پنجره__
آه
چنان دورم
که گویی جز نقشِ بی جانی نیست.
و کلامی مهربان
در نخستین دیدارِ بامدادی___
فغان
که در پسِ پاسخ و لبخند
دلِ خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان ها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست
- ۹۵/۰۱/۰۲