خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از همان خوابها که یکهو می آیند و میبرندت

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ

جفتمان کلاس داشتیم

من که از ۸ صبح تا ۷ عصر یکسره

و همت بعد کارش آمد با ماشین پدرش رفت

بعد تقریبا با هم رسیدیم پایین

من سیر تازه خوردم

زیاد

با پنیر لیقوان و بربری داغ و گوجه و خیار و نمک

بعد همت گفت ماه رمضون شده؟

بعد من چای شیرین خوردم با نون و پنیر و سبزی

بعد آمدیم هوندلی

خوابم برد

بیدار شدم

۱۱:۳۸ به وقت محلی

کل برنامه هامان هوا رفت

همت خوابیده

ما را همه شب نمیبرد خواب

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی