از این زنهای خرفت
چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۸ ق.ظ
خیلی کم مال هم بودیم امروز
معهمان داشتیم
من در آشپزخانه
وحید پخش و پلا روی کاناپه
خیلی کم نگاهش کردم
بوس های عجله ای
بلاخره همه چیز خیلی سریع گذشت
داشتم فیلم عروسی را نشانشان میدادم
وحید آمده بود کیک را ببریم
دستش
انگشتهای دستش را دوست دلارم
بلند گفتم
آرمین
وحید سر کار کسی را اذیت میکند؟
بعد همه گفتند نه
من گفتم
بچه ها من لیاقت آدمی مثل وحید را ندارم
زنها گرخیدند
یکیشلان آرام در گوشم گفت
از مرد تعریف کنی خر میشود
خر پدر خودش است
خر پدر
وحید خر نمیشود
خوابیده
بوی عرق گردنش را میشناسم
من زیادی دوسش دارم
امروز کم مال هم بودیم
من این آدم را خیلی دوست دارم
اصلا دلم نمیخواهد برود سرکار
همه میدانند
من از نبودنش بیزارم
- ۹۵/۰۲/۲۹