احمدی نژاد دلبرم
من همیشه دوستش داشتم
خلیت خاصی در کارهایش بود و چون از همان بزن در رو ها دارم خیلی حال میکنم باهاش
ایندفعه کاندید شود
باز رای میدهم که بیاید گوه بزند به تمام تپه های نریده اش تا به امید حق کار خودش و ما یکسره شود
ولی کل ماجرا این نیست
داستان از آن حرکت بولدزری خرکی هاییست که من و محمود به اشتراک داریم
عین سفرهای استانی اش
من هم دوره ی مهمانی راه انداختم
با غذاهای رشتی ( اناربیج و ماهی فیفیج ) برای اکابر و کباب چینی و سالاد لبنانی و از این جینگولک دسر،پیش غذاها برای جوانتر ها.
ماهی را مزه دار کردم و اناربیجم ۱۰۰٪ آماده س.
گوشت شامی رشتی را ریش ریش کردم و منتظرم برم با حبوبات مخلوط کرده و سرخش کنم
سالاد و مسقطی و ماست پرورده و ... هم امروز با وحید سلفون پیچ کردیم و بایگانی
الان هم گلاب به روی همگی
آمده ام روی همان صندلی سفید سرامیکی دوست داشتنی نشسته ام و دو دو تا چهار تا میکنم که فردا کی بروم دانشگاه کی برگردم و خرید مابقی محصولات چه؟
نخ دندان هم همزمان میکشم.
امشب خیلی خانم شده بودم و علی رغم میل باطنی برای وحید که داشت یورو نگاه میکرد تخمه بو دادم و نشستیم و حالش را بردیم
رفت خوابید
من ماندم و باقی پته
- ۹۵/۰۴/۰۱