مفلوکین
شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ق.ظ
از شرکت برات می نویسم
آخر از دست هم دیوونه میشیم. تا کنار همیم اون جوری داستان داریم، دور هم هستیم اینجور.
فقط خودمو سرگرم کار کردم که زمن بگذره و زودی بیام پیشت.
آی بدونی صبح با چه بدبختی و حس فلاکتی بیدار شدم.
منتظرم صد میلیون گیرمون بیاد، بشینم خونه و بیکاری طی کنیم. تا اون روز!
- ۹۵/۰۵/۰۲