تهران
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۸ ب.ظ
من از تو هیچ نمیخواهم
جز تکه پاره های گریبانم
نوستالژی های مرگ مکرر را
...... دوباره پریشانم
تنها رفته بودم
هرقدر هم که کرگدن باشی ، شدنی نیست فراموش کنی.
تهران برای من کافه سپیدگاه است
با یک عالمه آدم توش که خیلی با کلاس می آیند به سیگارکشیدن و گاه نامه خواندن
ولی علی پیک موتوری تنها آدمیست که به حرف زدن با او تن میدهم
مثل امین خودمان است
تهران برای من جینگیل خریدن از متروست
تهران برای من آدمکی ست که بود
ولی حالا
.
.
.
.
هست.نمیشود نباشد.دارد زجرم میدهد.دارد خفه ام میکند.بی وحید دیگر تهران رفتنی نیست.امروز پایم سرمیخورد بروم سپیدگاه.
رعشه گرفتم.
کیفم را محکم چسبیدم.
گفتم آقا ترمینال؟
گفت بیا.
رفتم.
- ۹۵/۰۵/۲۷