خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

داریم سه نفر میشیم

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

یک هفته کامل هست که توی بهت و حیرتم. روز سه شنبه دوم اردیبهشت، برای متین نوبت گرفتیم. با کلی معطلی، بالاخره رفتیم داخل. سریع یه آزمایش نوشت و ما هم سریع رفتیم به آزمایشگاه رازی. نمونه برداری خون متین انجام شد و تا جواب آزمایش بیاد، توی پارک معلم نشستیم. سالها بود توی پارکی که کلی خاطره ازش دارم، ننشسته بودم. مدام سایت آزمایشگاه رو چک می کردیم، ولی از جواب خبری نبود. حدود ساعت ۸ شب به آزمایشگاه رفتیم و جواب رو گرفتیم. از اپراتور آزمایشگاه پرسیدم و گفت نتیجه تست مثبت هست. مجدد به طرف مطب دکتر رفتیم، ولی متاسفانه بسته بود.

فردای اون روز، یعنی چهارشنبه ۳ اردیبهشت به مطب مراجعه کردیم و سریع وارد اتاق دکتر شدیم. یه سونوی اورژانسی نوشت و رفتیم طبقه اول و سونو رو انجام دادیم. من توی مانیتور دستگاه دیدم که یه چیز بیضی شکلی هست. دکتر گفت یه جنین حدود ۶ هفته ای وجود داره. دوباره اومدیم بالا به مطب خانم دکتر. کلی حرف زدیم و کلی سونو و آزمایش و قرص نوشت و از مطب خارج شدیم. توی راه حیران بودیم و ما حصل تمام گفت و گو ها این شد که بچه رو نگه داریم. به خونواده ها اطلاع دادیم و تا شب، اتریش و آلمان هم خبردار شدند که چی شده.

این یک هفته ذهنم خالی خالی بود. هنوز هم گیج و گنگ هستم. امروز تونستم به خودم مسلط بشم و بیام بنویسم و سعی کنم از این به بعد طور دیگه ای زندگی کنم. با آگاهی بالاتر و مراقبت بیشتر از متین جان. از اونجایی که فعلا اسم نداره، با عنوان "نفر سوم" ازش یاد میکنم و با همین عنوان توی پست ها تگش میکنم.

امیدوارم فرزند صالح و عالمی بشه و عاقبت بخیر.

والسلام

  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

مبارک باشه :) سرش سبز بادا و عمرش سپید :)

پاسخ:
ممنون الهه جان
چه دعای زیبایی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی