من اومدم خونه
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۴۱ ب.ظ
از رشت رفتم خونه دایی تهران
شب خفتم خونه دایی
یه مدل تهوع ناشناخته میومد و میرفت
صبح همت زنگید پاشدم با سردرد و کوفتی همیشگی دربست گرفتم
از در خونه دایی رفتم لاله
امضا و کتاب ها رو گرفتم
با همون عاقا رفتم حصارک
شهریه و .... داستانیه
اومدم تاکسی گرفتم و رسیدم سمنتان
وحید اومد دنبالم
الان همین چهره
که دقیقا ده روز زر زر میزد که خونه بی تو جهنمه گرفته خوابیده
من نشستم پای چشم شب روشن
دکتر حمیده چوبک
نماز بخونم برم لالا
- ۹۵/۱۱/۱۰