خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آدم برای شنفته شدن میگوید

پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

و قاعدتا برای خوانده شدن مینویسد

شام پایین بودیم

تولد زودهنگام مادر پدر وحید

حالا به چه مناسبت که آخر هفته تولدش است



همین حالا که تازه از بیرون با ترس و لرز برگشتم مرجان گفت که پول بعه حسابش نریخنته.آدم از من گوه شانس تر؟


بعد من که عصر موضوع ممدرضای توله سگ را بهشون گفته بودم، شد استخوان در گلوی مارشسال

از وحید پرسید

این لال مونده هم وایستاد نگاه کردن و با چند تا جمله معترضه یک گوه بخور اساسی به باباش داد

اومدیم بالا 

من رفتم زیر کرسی ، با لحاف چشمهامو پوشساندم



چه و چه و چه



خوابید

الان درد من اینه که از وقتی از رشت اومدم هرشب منو به غلط کردن میندازه

الان خواب.

من شدیدا افسرده هستم

من شدیدا ناراحتم

من واقعا بغض دارم


هر روز هزار بار پشیمونم

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی