نامه دوم به وحیدم
جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ق.ظ
من فدای لحظه ای که عین بچه ها دور گردن و لباست غرق عرق میشه و حاضر نیستی از پتو جدا شی
بعد نعره میزنی آآآآآآب متین لیوان سفیدبزرگه آآآآب
بچه جان ساعت ۲ و چهل دیقه س.ملت خوابند
عاقا جمعه ی سیاه دیجی چرا اینقد چرته
- ۹۶/۰۹/۰۳