انجماد
چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۶ ق.ظ
از جمعه پیش که از رشت اومدم، تنهام. خونه شده کثیف و داغون. منی که انقدر به تمیزی حساسم، دست و دلم به هیچی نمیره. از سر کار هم میام انقدر خسته ام که حد نداره. شدم عین ربات. صبح پا میشم تا بوق سگ کار میکنم و بعد میام روی صندلی راحتی لم میدم و یه قسمت از مستند خشت خام رو می بینم تا خوابم ببره. دو شب هم امین پیشم بود. یادم رفت به جواد بگم بیاد با هم باشیم. دفتر خاطرات روزانه ام رو چند روزه ننوشتم. انگار همه چی یخ زده، زمان هم یخ زده. فقط دیشب کنسرت مجید درخشانی بود و رفتم و بسی سر کیف اومدم.
متین که میاد حال همه چی میاد، از کتاب خوندن و فیلم و سریال دیدن و مرتب کردن خونه و ظرف شستن و خرید و اصلاح سر و صورت و .... همه چی آقا.
به گلزار بیا شاخول. بیا تا سَر و سِر رو دوباره شروع کنیم. بیا بیا دلدار من. بیا.
- ۹۶/۱۰/۰۶