سالگرد عمو یوسف
دیروز سالگرد عمو یوسف بود. مراسم همون سر مزار برگزار شد. هوا هم سوز عجیبی داشت. بعد اومدیم خونه و بعد استراحت کوتاهی، رفتیم خونه عمو. نشستیم تا وقت شام برسه و بریم سالن. مراسم شام هم تموم شد و اومدیم خونه. دیشب توی خونه عمو، با عمو محمد حرف میزدم و عزیز هم بین ما بود. قرار شد برم و آبگرمکن خونشون که کار نمیکرد رو نگاه کنم.
امروز صبحونه رو که زدیم رفتم خونه عزیز. هم آنتن تلویزیون رو درست کردم و هم آبگرمکن خونشون که ایرادش توی همون پریز برقش بود. وقت برگشتن، موقع خداحافظی چشمم افتاد به اتاق پذیرایی که عکس عمو اصغر و بابابزرگ اون رو بود و یهو دیدم که عکس عمو یوسف کنار عکس بابابزرگ قرار گرفته. خیلی صحنه ناراحت کننده ای بود. خیلی خودمو کنترل کردم، منی که اشکم در نمیاد. بعد اومدم خونه و مشغول مرتب کردم خونه برای قدوم مادر متین هستیم. تازه همین الان از کارها فارغ شدیم.
- ۹۷/۱۰/۲۱