جمعه شلوغ با چلو گردن دارچین
دیروز روز شلوغی بود. متین آزمون کانون داشت. بعد با عارف رفتیم دارچین و ناهار رو اونجا بودیم. بعد هم تا چاشم رفتیم و ماشین تمیز و روز قبل کارواش رفته رو از تمیزی در آوردیم. مسیر بسیار زیبا و الحق هوا هم خوب یاری کرد. فقط ماشین بود که نمی کشید. بعد هم اومدیم خونه و استراحتی کردیم و بعد زن دایی و پسردایی و نامزدش برای اولین بار به این صورت اومدن خونمون. زن دایی که اولین بارش بود و نامزد محمدمهدی هم همین طور. (دارم بخش آواز آلبوم مطرب مهتاب رو رو گوش میدم. چی کردن مولانا و شهرام ناظری و علی اکبر مرادی توی این آواز). بعد هم وحید و احسان اومدند و شام با هم بودیم. احسان برای تولدم کادوی خیلی مینیمال و شیکی گرفته بود که خیلی به دلم نشست.
امروز هم حس سر کار نبود و خونه خوابیدم. بعد بیدار شدن سری به اداره زدم و بعد با متین رفتیم بانک سرمایه و کارتش رو درست کردیم و بعد اومدیم خونه. کل امروز به گذشتن سریال گذشت و ساعت 19:15 با سطل و آرمین رفتم باشگاه که خیلی چسبید. هوا هم خیلی خوب شده و بهاری. شام رو با ولع تمام خوردم و الانم بعد مدتها اومدم و یه چیزی نوشتم. متین هم توی اتاق مشغول تمرینات خودش و بعدش قراره بیاد و سریال ببینیم.
اما پدیده جالب این روزها که منو شدید به خودش مشغول کرده، اپ Snappq هست که خیلی با طرحش حال کردم و هر شب ساعت 10 مشتری پر و پا قرصشم. همین
- ۹۷/۱۲/۱۱