خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

امشب تقریبا

شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۲۷ ق.ظ

بعد از چهار سال کنار هم خوابیدن،وحید گفت که بذار من حرف بزنم.و از اونجا که جدیدا درگیر خوندن کلیدره تا صفحه ۲۳۰ کتاب رو برام تعریف کرد.منم زدم زیر گریه.

من یه قانون پیدا کردم، صاحب عزا هیچوقت طاقت نداره روضه رو گوش کنه،اونهایی که برای تماشا و همدردی میان بیشتر دل به روضه میدن.


خوندن رمان کلیدر دقیقا عزای منه.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی