و یک تعطیلی بعد از مدتها
پنجشنبه و جمعه هفته قبل سر کار بودم. قرار شده بود که امروز هم برم سر کار ولی دیگه طاقت نیاوردم و با کلی غرغر کردن بالاخره تونستم امروز رو خونه بمونم. صبح ساعت 5:30 از خواب بیدار شدیم و فرشته خانم رو رسوندیم ترمینال و ساعت حدود 7 صبح خونه بودیم. خوابیدیم تا ساعت 11:30. الان هم هر کی مشغول کار خودشه. متین توی آشپزخونه، من توی هال و مادر متین هم توی اتاق مطالعه. پرنده ها از قفس آزاد و دوش ظهرگاهی خودشون رو گرفتند و مشغول آواز خوندن البته با صدای انکر الاصواتشون (به نظرم صدای خر در قیاس با قیافه اش، نسبت به طوطی های برزیلی در قیاس با قیافه شون، واقعا لحن بلبله و انکر الاصوات الحق و الانصاف لایق و شایسته طوطی های برزیلیه).
فردا احتمالا ماموریت ها مجدد شروع میشه. ماه هم داره تموم میشه، اصلا نمی فهمم کی شروع میشه و کی تموم. زندگی من و خیلی های دیگه، عین فیلم "عصر جدید" چاپلینه. روحت شاد مرد که اون موقع میدیدی بشر دو پا چی میشه.
- ۹۸/۰۵/۲۱
خسته نباشی