خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حال خوش

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۵۰ ق.ظ

تا الان با متین و پدر و مادرش بیدار بودم و دورهم مشغول حرف زدن بودیم که دیگه خواب بهم مستولی شد و اومدم که بخوابم. یکی از لذت بخش ترین لحظات زندگیم، وقت گذروندن با پدر و مادر متین بوده، اونم با حضور همزمان هر دوی اونها. آدم یه آزادی بی حد و حصری رو در حضورشون حس میکنه، خصوصا پدر متین که اصلا هر کاری کنه، آدم نمیتونه ازش بدش بیاد، شاید به خاطر ذاتشه. قبل خواب به جفتشون گفتم کاش بیان سمنان و مهسا و عظیم هک بیان اینجا و شش نفره با هم زندگی کنیم و باقی عمر رو با هم بگذرونیم. حالم خیلی خوشه با وجود اینا. اومدنشون عجیب بود و چقدر خیر و برکت هم برای ما داشت و هم برای خودشون.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی