مهمانی با حضور خونواده داداش و دخترعمو
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ
صبح رفتم سر کار، البته بعد از یه استراحت خوب و مفصل. وسایل اتاقم رو جمع کردم و اومدم توی اتاق جدید. عصر هم دوباره به استراحت گذشت و شب به مهمونی. متین سخت مشغول درست کردن غذا و منم خرید و تمیز کردن خونه. چهل دقیقه ای میشه که مهمون ها رفتند ولی فکرم بدجوری درگیر حرکت دختر دخترعمومه که باید خیلی جدی در موردش تصمیم گیری بشه.
- ۹۸/۰۸/۲۵