چشمها را باید گشایید!
همون طور که توی یکی از پست ها نوشتم، من سمتم عوض شده. بالا و پایین نرفتم و به اصطلاح در عرض جابجا شدم. بنابراین مسئول مستقیم من هم یه شخص دیگه ای شده. میون مسئول فعلی و مسئول قبلی، تفاوت از زمین تا آسمان است. هر کدوم ویژگی های خاص خودشون رو دارند و واقعا در کنار هر کدوم از اون ها بودن، خیلی چیزها یاد گرفتم و می گیرم، از هر لحاظ، حالا میخواد موارد فنی باشه یا سلوک رفتاری و ...
خب کار جدید من در حالت نظارتی خودش، بیشتر در سایت میگذره تا اتاق کنترل. یکی از چیزهای جالبی که از مسئول فعلی خودم یاد گرفتم که از خصیصه های شخص ایشونه، اینه که چشمش علاوه بر اینکه مشغول کار هست، به زمین و دور و اطراف خیلی توجه میکنه و توی همین جستجوی چشمی، خیلی چیزها پیدا میکنه.
امروز (پنجشنبه گذشته) برای اینکه یه هوایی به سرم بخوره، از اتاق رفتم بیرون. هوا خیلی خوب بود. سرماش مطبوع بود. از کوههای سمت شمال فقط ابرهای تیره و از سمت جنوب هم خورشید از لابلای ابرهای تنک مشغول کار خودش. بعد که اومدم داخل اداره چشمم به یه تابلوی الکترونیکی افتاد که تاریخ وساعت و اینجور چیزا رو نشون میده. بعد توقف کردم و خوب بهش نگاه کردم. بعد دیدم توی این حدود سه سال رفت و آمد و هر روز دیدن این تابلو، چه جزییاتی رو ازش ندیدم.
دیدن یا بهتر بگم چطور دیدن، هنر و مهارت بزرگیه که سخت ازش غافلیم یا بهتره بگم من غافلم و فقط بهتر دیدن نیست. بهتر شنیدن، بهتر حر ف زدن و .... حس میکنم این دقیق شدن و ریزبینی رو از مسئول مستقیم خودم دارم که الان در اتاق خودمون و در روز کشیک با هم هستیم و کاش میشد از وضعیت الانش یه عکسی برای یادگار در تاریخ بگیرم. عالیه این پوزیشنش و شما چه دانید!
- ۹۸/۱۰/۲۱