آغاز سال 99
برای اولین بار توی زندگیم، برای لحظه سال تحویل بیدار نشدم. منی که یادم نمیاد سال تحویلی رو رد داده باشم، اونم با سفره چیدنش و مابقی ماجراهاش. این از این. بعد اینکه خونه نشین بودیم. منی که عاشق رشت هستم و از مدت ها قبل، شکمم رو صابون زده بودم برای خوراک های اونجا و رفتن و استراحت، به خاطر کرونا، نتونستیم بریم اونجا و رشتی ها هم نتونستند بیان سمنان و این اتفاق، افسردگی عجیبی به همراه آورد.
اما اومدم اینجا تا دو تا اتفاق جالب رو بنویسم. روز اول نمی دونم چی شد که یهو این شعر هوشنگ ابتهاج افتاد سر زبونم و امروز هم این رو میخوندم:
باز شوق یوسفم دامن گرفت پیر ما را بوی پیراهن گرفت
امروز هم به یاد مثنوی "بانگ نی" ابتهاج افتادم و یادم افتاد اون شعر در این مثنوی بلند هست که طی سالیان دراز طولانی شده و چند سال پیش کتابش چاپ شده. بخش هایی بسیار مختصری از این مثنوی در آلبوم چاووش 8 با اهنگسازی محمدرضا لطفی و صدای شهرام ناظری خونده شده و عجب موسیقی داره در همایون و شوشتری.
خلاصه به فال نیک می گیرم این اتفاق رو. امیدوارم همه خوب و سلامت باشند و سال جدید، سالی پر از امید باشه که این بی امیدی ما رو کشت.
- ۹۹/۰۱/۰۲