روزهای کرونایی
بی حاصل ترین و بدترین روزهای زندگی در حال سپری شدنه. ساعت 6 صبح می خوابیم و ساعت 14 از خواب بیدار میشیم. منم که از فردا باید برم سر کار و دو روز هستم و باز سه شنبه نباید برم و ....
توی این مدت کوچکترین ماجرایی، منجر به یه مشاجره عجیب غریب میشد و چقدر فرسایشی بود از بین بردن اثرات بعد این مشاجرات که البته به طور کامل از بین نمیره.
منطق الطیر رو اصلا نمی تونم پیش ببرم و دیشب مجموعه سی دی های "شناخت دستگاه های موسیقی ایرانی" رو شروع کردم که تا الان خوب بوده و آدم مشتاق میشه که دنبالش کنه.
دیشب از بادغیس خوندم و فهمیدم تلفظش Badghis هست و نه اونجوری که من فکر می کردم "بادغِیْس" تلفظ میشه. نوشته بود که شاید به معنی "بادخیز" باشه و محصول پسته توش فراوون به عمل میاد، مثل دامغان که واقعا بادخیزه. جالب تر اینکه داستان نصر سامانی که بخارا رو ترک کرده بوده و نمیرفته به پایتخت، به خاطر رفتن به هرات و اطراف اون بوده که دقیقا به "بادغیس" اشاره داره. نکته جالب تر اینکه هرات قدیم شامل هرات فعلی و ولایات بادغیس و غور و فراه بوده و این گمان که باید کلمه Farah در کتاب "هزار خورشید تابان" به "فراه" ترجمه میشده و نه "فرح" قوت بیشتری گرفت. چون خانواده مریم و پدرش جلیل در هرات بودند و فراه هم جزو ولایت هرات بوده که هم خانمها سلیمان زاده و گنجی (مترجمین کتابی که من خوندم) و هم آقای غبرائی (مترجم همین کتاب در چاپی دیگر) در کتاب خودشون این کلمه رو به اشتباه "فرح" ترجمه کرده بودند.
چند روز گذشته چند تا مستند هم دیدم. اولیش مستند سه قسمتی "فرزند انقلاب" در مورد صادق قطب زاده بود که چقدر حرف های تازه برای گفتن داشت و به نظرم هر کسی که مشتاق و علاقمند به سرگذشت انقلاب ایران هست، باید اون رو ببینه و مطالبش باید در تحلیل تاریخی کتب مربوطه به کار بره. دو تا نکته کلی که هیچ وقت از این مستند یادم نمیره یکی تلاش توده ای ها برای از بین بردن و خنثی کردن توطئه قطب زاده بود و همون ها دقیقا سال بعد اعدام شدند یعنی سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان و بد بازی ای خوردند. دوم اینکه صحنه آخر مستند، قبر قطب زاده بود در ابن بابویه که کنار قبر پدر و مادرش بود و نامعلوم بدون هیچ سنگی و در آخر مستند با افکت، سنگی برای اون فاصله خالی درست شد. این مستند رو نباید از دست داد.
پریشب هم گفتگوی شهران طبری با نوشابه امیری رو دیدم و تازه فهمیدم شهران طبری، دختر احسان طبری نیست و برادرزاده ایشونه. مصاحبه کننده هم خانم نوشابه امیری بود که دوبلور معروفی بودند و توی کارتون سرندی پیتی، صداپیشه شخصیت "کُنا" بودند و بعدها خوندم که همسر "هوشنگ اسدی" روزنامه نگر هستند که در گذشته هم سلولی آقای خامنه ای بودند.
مصاحبه بعدی هم برای برنامه "به عبارت دیگر" بود که با خانم "میهن قریشی (جزنی)" همسر بیژن جزنی انجام شده بود. در اونجا دو تا مقاله نظرم رو جلب کرد. مقاله "ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا" از امیرپرویزویان و "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک" از "مسعود احمدزاده هروی" که دانلود کردم که بخونم. یعنی اگه همه ما و خصوصا حکام از تاریخ درس بگیرند، یه کشور نباید اینقدر بهاهای سنگینی برای یه سری مسائل بده. انقلاب های چپ که واقعا ناگزیر بودند، ثمره شون تغییر قهری نظام های فاسد و دیکتاتور بود ولی همون آدم های انقلابی، گزینه های خوبی برای رهبری نبودند، خصوصا با وابستگیشون به شوروی و چین و .... به قول دوستم عارف که آمریکاست، کمونیسم تنها کاری که توی حکومت هاش کرد این بود که "فقر" رو عادلانه بین همه ملتش تقسیم کرد. همین پویان و احمدزاده و ... اگه زنده میموندند معلوم نبود چی سر ملت می آوردند، ولی در صداقتشون و ایمانشون به مبارزه و فدا کردن جونشون شکی نیست و براشون احترام قائلم. همیشه هم نگاهم توی تاریخ، خصوصا تاریخ معاصر به این آدم ها بوده از طیف مسلمونش بگیر تا توده ای و مجاهد و فدایی و .... ولی داره کم کم یه سری چیزا خصوصا از نگاه حزب و دسته ای که بهش تعلق داشتند داره دستم میاد. مثلا توده ای ها که واقعا معلوم الحال بودند و گروهی نوکر شوروی و تابع اوامر اونها. بریدن مسکوب بعد از وقایع مجارستان برای من اولین سند سرسپردگی اونها بود، عدم مداخله حزب توده در ماجرای کودتا علیه مصدق و ... یا مجاهدین هم همین طور و یقیه رو باید بخونم و بخونم. ولی باز هم میگم برای بسیاری از اونها احترام قائلم و باید رفتار اونها رو در همون قاب زندگی اون عصر خودشون دید و سنجید. همین که جون خودشون رو فدا کردند، کم چیزی نیست که من بخوام بیام اونها رو تحلیل کنم که درست بود یا غلط، ولی تاریخ و سیر تاریخ به کلیت درست یا غلط بودن حرکت حزب و دسته گواهی میده.
تاریخ عجیب غریبه و آدم سر از کار خودش در نمیاره. با همین امیالش و میلش به قدرت و اینکه اگه اون بالا بشینه قشنگ میشه یه آدم دیگه. هر کی هم که میخواد خدمت کنه میکننش زیر آب، مثل قائم مقام فراهانی و امیرکبیر و مصدق و ....
آدمی شاید در عالم خاکی نمی آید به دست، شاید!
- ۹۹/۰۱/۱۶