ماموریت شاهرود و دریافت کد پرسنلی متین
امروز با حسین، راننده این ماه واحدمون، رفتیم به شاهرود برای سرویس تپ چنجر. ماموریت خوبی بود و کلی نکته خوب داشت، چون یه عیبی هم پیش اومده بود که باعث شد خیلی به سایر جزییات دقیق بشیم. متین هم رفته بود ستاد و کد پرسنلیش رو گرفت. عصر کار خاصی نداشتیم و خوابیدیم تا اینکه متین برای آرایش رفت بیرون و منم خونه موندم و مشغول مرتب کردن خونه شدم. پرسپولیس هم بازی مقابل پاختاکور رو برد. تلویزیونمون خرابه و چیزی نمی گیره، برای همین رفته بودم اتاق پشتی که با فریاد خوشحالی همسایه ها، می فهمیدم پرسپولیس گل زده و می رفتم گل رو از توی اینترنت تماشا می کردم. الان متین مشغول خیاطی چندین باره چادر باغ هست و منم به کارهای عقب مونده میرسم و مثل همیشه عقبم که عقبم که عقبم. داشتم آلبوم "بوسی بهشت" سراج رو برای n اُمین بار گوش می دادم که متین گفت اگه اینو شهرام ناظری هم می خوند قشنگ می شد که یاد آلبوم "یادگار دوست" افتادم و برای n^2 اُمین بار مشغول گوش دادنش شدم. راستی چند وقت پیش از سلسله مصاحبه های سایت آرته، مصاحبشون با کامبیز روشن روان رو گوش دادم و بسیار لذت بردم. آدم اعجوبه ایه.
امشب فهمیدیم چند سال پیش که مادر متین و متین رفتند و شماره موبایل همراه اول رو به نام متین زدند، اپراتور دفتر خدمات ارتباطی گیج میزده و هنوز شماره به نام مادر متین هست. فردا کلی کار دارم و داریم. خودم باید صبح باید برم سراغ کارهای بانکی و بعد بریم برای نصب مجدد فنس باغ بعد از اون روز تاریخی فروریختن دیوار. فعلا همین بسه.
- ۹۹/۰۷/۱۰