یخچال و اجاق امرسان طرح اسمگ و وام صد تومنی
دیروز روز شلوغی بود. اول صبح، باربری زنگ زد که بار رسیده و قراره بفرسته دم در خونه ولی داشت با یه قیمتی بیشتر از قیمتی که از تهران پرسیده بودیم، بار رو تحویل می داد. با عصبانیت به طرف زنگ زدم که بار رو خودم میام می برم. بالاخره یه وانت گرفتم و یخچال و اجاق گاز رو آوردیم خونه. در حین آوردن یخچال به انتهای پارکینگ، نگهدارنده های پلاستیکی دور یخچال رد شدند و دستم رو بریدند و نقش زمین شدم ولی نذاشتم یخچال بخوره زمین. بعد صبحونه ای خوردیم و رفتم دنبال وام. رسیدم شعبه یارو گفت از دیروز گفتند دیگه پرداختی نداشته باشید. رفتم نظام مهندسی، رفتم شعبه مرکزی و هر جوری بود، با لطف رییس شعبه که قبلا باهاشون حرف زده بودم، کارم حل شد. اومدم سری به علی زدم و نامه کسر اقساط رو عوض کردم و دوباره رفتم نظام و نامه معرفی رو هم گرفتم تا انشاالله یکشنبه نامه های کسر اقساط خودم و یاسر رو هم درست کنم و وام رو نهایی کنم. عصر مثل این مدت اخیر استراحتی کردیم و شب رفتم باقی مونده کتاب های سفارش داده شده متین رو هم از اشراق گرفتم. چقدر پدرسوخته اند این اشراقی که تا این کتاب ها رو به ما برسونند، ما رو دق دادند. شب هم خونه داداش بودیم و بعد مدتها سانازشون رو اونجا دیدیم.
امروز صبح هم با رضا قرار داشتم برای کار باقی مونده کیفیت توان توی یکی از پست هامون. تا حدود ساعت 14 کارمون طول کشید و بعد اومدم خونه. شام املت داشتیم و قبلش آشپزخونه رو مرتب کردیم. بعد هم به تماشای فیلم برادران گریمزبی نشستیم. الان هم متین روی صندلی راحتی و منم روی مبل سه نفره مشغول موبایل خودمون هستیم. فردا هم قراره با دوستان بریم رودبارک.
- ۹۹/۰۷/۲۶