آخرهفته شلوغ و سر هفته شلوغ تر
پنجشنبه همسر مهندس د.گ با متین تماس گرفت و قرار شد عصرونه بریم به باغچه کوچیک ما. چنین شد و ما حدود ساعت 4 عصر باغ بودیم. مهندس و خانواده هم بعد مدتی اومدند و مثل دفعه قبل، ایشون دل و قلوه و جگر خریده بودند و آتیشی درست کردیم و کباب کردیم و خوردیم. این بار سه تار خودشون رو هم آورده بودند. چقدر ساز زدن و شنیدن توی فضای باز می چسبه. بعد خانم مهندس آوازی در مخالف سه گاه خوندند و آخراش فهمیدم کار استاد شجریانه ولی یادم نمی اومد برای کدوم آلبوم بود که مهندس بعد از پایان آواز گفتند برای آلبوم رسوای دل هست و امروز فهمیدم شعر دیوانه کنندش هم مال عطار نیشابوریه. شب به اصرار شایان (پسر مهندس) یه سر رفتیم خونه مهندس و یه دست جالیز بازی کردیم و بعد اومدیم خونه.
راستی پنجشنبه صبح کارت اعتباری وام هم به دستم رسید. روز جمعه برای مهمونی پدر و مادر سعیده و خواهرش، از اول صبح مشغول کار شدیم. خرید میوه و تمیزی راه پله و آسانسور، ظرف شستن و تمیز کردن ماشین به عهده من بود و متین هم غذا درست می کرد و واقعا سنگ تموم گذاشت. مهمونی خوبی بود و چه غذاهایی.
امروز هم درگیر خرید ماشین جدید بودم و بالاخره کارهاش انجام شد و دوشنبه باید بریم برای دفترخونه و وکالت زدن صاحب حواله به نام من. احتمالا فردا برم سر کار. خیلی شلوغ بودیم این مدت. امیدوارم بعد از معامله ماشین، به کارها و دغدغه های عقب موندمون برسیم.
- ۹۹/۰۸/۰۳