اولین دیدار باغ در سال جدید
امروز اصلا نمی تونستم از خواب بیدار شم. خستگی شدید بابت دیشب و ناراحتی متین از یه حرف من. به رییس پیام دادم دیرتر میام. بعد دیدم نمیتونم از جام تکون بخورم، متین هم حالش خوب نبود و گفت بمون و مجدد به رییس پیام دادم که نمیام. بعد با متین رفتیم و 500 یورو فروختیم به قیمت 28500 و فردا پولش میاد به حسابم. بعد از اتمام کار رفتیم سمت باغ خودمون. اولین بار بود که توی سال جدید اونجا می رفتم. متین یک بار رفته بود قبل از من. نهال هایی که کاشته بودیم جوونه زده بودند و چقدر لذت بخش بود. سه تا نهال دیگه هم کاشتیم و الان اومدیم خونه. متین داره آش گرم میکنه که برای ناهار بخوریم. سرم بدجوری درد می کنه. روزهایی که به علل مسخره نمیرم اداره اینجوری میشم، ولی عوضش به چند تا کار مهم دیگه رسیدیم. دیروز که برای اضافه کار رفته بودم اداره، مدیرمون یهو اومد توی اتاق و شروع کرد به سوال های مسخره و فکر میکرد مثلا منم مثل بقیه ام که بیام اداره و ساعت اضافه کاری پر کنم. جوابش رو کامل دادم و رفت. بعدش منم اومدم خونه و قسمت آخر نون خ 3 رو دیدیم و یه دست جالیز بازی کردیم که من 50-49 از متین بردم و بعد هم حرف میزدیم که به خاطر یه حرف من باز متین ناراحت شد و با حال نکبتی رفتیم خوابیدیم.
- ۰۰/۰۱/۱۶