سرهنگ خاتون
شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۳ ق.ظ
متینم. بعد سالها
حالا که دلم خونه
حالا که عجییییییییب حالم بده
حالا که امیر رفته
امشب به مهتاب میگفتم
رفتن امیر یه دایره س که توش سوگوارم
اما یه حبابه که به صورتم سیلی میزنه که زندگی الانه که بترکه
خودم اعلامیه رو برای سرهنگ فرستادم
خاتون امشب بهم پیام داد گفت هیژده چی شد ؟
من پرت شدم به سال ۹۲ ۹۳
چرا هزار سال عمر داریم آخه
- ۰۰/۰۳/۰۸
اتفاقا داشتم فکر میکردم چه خوب که من حافظه درست حسابی ندارم. امیدوارم که شماها هم این مرضو بگیرید چون فکر کنم این طوری بهتر باشه.