خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سرهنگ خاتون

شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۳ ق.ظ

متینم. بعد سالها

حالا که دلم خونه

حالا که عجییییییییب حالم بده

حالا که امیر رفته

امشب به مهتاب میگفتم

 

 

رفتن امیر یه دایره س که توش سوگوارم

اما یه حبابه که به صورتم سیلی میزنه که زندگی الانه که بترکه

خودم اعلامیه رو برای سرهنگ فرستادم

خاتون امشب بهم پیام داد گفت هیژده چی شد ؟

 

من پرت شدم به سال ۹۲    ۹۳

چرا هزار سال عمر داریم آخه

  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

اتفاقا داشتم فکر می‌کردم چه خوب که من حافظه درست حسابی ندارم. امیدوارم که شماها هم این مرضو بگیرید چون فکر کنم این طوری بهتر باشه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی