خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ب.ظ

امروز به عادت همیشگی _که چند روزی بود به هم خورده بود_ دیر از خواب بیدار شدم و با یک ساعت تاخیر رفتم اداره. همین الان بنویسم متین در منزل ما، میزبان چهار تن از دوستان نسوان خودش هست و عصرونه تبدیل به شبانه شده و هنوز هم تمام نشده. حتما خوش میگذره که هنوز ادامه داره، نوش جانشون.

کل امروز درگیر کارگروه بودم و ساعت 14 با خرید وسایلی که متین می خواست، اومدم خونه. لباس های روی تخت رو کمک متین کردم و بعد یه ساعتی خوابیدم. مهمونا ساعت پنج قرار بود بیان و ساعت چهار و نیم برای خرید نون سنگک از خونه زدم بیرون. موقع پخت نون نبود. رفتم سر خاک امیر. پدر و مادرش اونجا بودند. چقدر غریبانه بود. بعد سری به امامزاده اشرف زدم و سر قبر دایی و دو تا عموها رفتم و قبر شوهرخاله و... خیلی وقت بود نرفته بودم.

به احسان پیامک دادم که ببینمش که گفت میخواد بره فیزیوتراپی. به وحید پیامک دادم دیدم جواب نمیده. قبلا هم پیامک داده بودم و جواب نداده بود. پیش خودم گفتم مگه میشه وحید جواب نده؟ چهل دقیقه بعد به سرم زد شماره رو چک کنم دیدم به شماره خونه باباش پیامک ها می رفته!!! سریع به شماره خودش پیام دادم و درجا جواب داد و رفتم دیدنش. مثل همیشه همه حرفا حول امیر بود. راس ساعت هفت و نیم از وحید جدا شدم و شش تا سنگک کنجدی گرفتم و اومدم خونه. دو تا رو بردم بالا و سلام و علیکی با مهمونای متین کردم و اومدم پیش بابا و مامان. شام مختصری با بابا و مامان خوردیم و احسان زنگ زد و رفتم دم در. حدود یکساعتی حرف زدیم و چقدر خوب بود. شاید بعد از امیر و وحید، اولین آدمی بود که انقدر رک و بی پرده میتونستم باهاش حرف بزنم. همه حرفا امیر بود و امیر بود و امیر و زندگی های خودمون. یه حرف زد که دوست ندارم اینجا بنویسم و از امیر نقل قول کرد مربوط به سه چهار شب قبل رفتنش که بیشتر از خبر مرگ امیر منو خراب کرد. خیلی دلم براش تنگ شده. کاش بودی امیر. دنیا واقعا با تو قشنگ بود، دلم واقعا برات تنگ شده، خیلی پسر، خیلی. کاش بدونی.

 

پ. ن:

متفق القول با وحید و احسان، گفتیم که زندگی بی دوست حالی نداره، ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی. واقعا راست گفتن دانی که چیست دولت، دیدار یار دیدن. مرهم زخم های همیشه دهن باز زندگی، همین دوستان و یارانند و بس. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی