خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

نزدیک شدن به آدم ها هرینه داره

جمعه, ۱۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۸ ق.ظ

چهارشنبه، ساعت 6.30 صبح، به اتفاق مسئولم رفتیم شاهرود. برای تایید صلاحیت مجری گری دو نفر از همکاران شرکت پیمانکارمون. اولین ماموریت تیرماه و پنجمین ماموریت امسال بود. رسیدیم دم پست، همکاران داشتند تست مقاومت زمین می گرفتند. مسئولم با دو نفر از کسانی که قرار بود مجری گری اونا تایید بشه صحبت کرد و بعد از اتمام کار، با مهندس م. اومدیم دفترش و صبحونه ای که زحمت کشیدند رو با هم خوردیم و آزمون دوره آموزشی خودمون رو دادیم و اومدیم داخل پست تا ببینیم مشکل آلارمی که باید بررسی می کردیم چی بوده و با اتمام کار اومدیم سمت سمنان. بعد ناهار استراحت کردم و قرار شد شام بریم خونه محمد و میترا. بعد از شام، برای اولین بار، عکس ها و فیلم های امیر رو بعد از مرگش، از توی لپ تاپم با هم دیدیم. دل آدم می گرفت فکر می کرد دیگه اون آدم بین ما نباشه. چند روز پیش متین گفت اگه آدم بدونه مثلا یه آدم، مثل یه زندانی 15 سال بعد میاد و دوباره می بینیش، خیلی فرق داره با یکی که میدونی دیگه هرگز نخواهی دیدش. تا ساعت 4 صبح خونه محمد و میترا بودیم و اومدیم خونه و تا بخوابیم ساعت شد 5 صبح. با تماس مسئولم حدود ساعت یه ربع نه صبح بیدار شدم و بعد خوردن صبحونه رفتم اداره و تا ساعت سه عصر اونجا بودم. هم دوره آموزشی آنلاین داشتم و هم یه کار مونده که تا ظهر باید تحویل می دادم. ناهار رو توی خونه خوردم و چون دیشب رو نخوابیده بودم، روی مبل دراز کشیدم و خوابیدم. عصر رفتیم باغچه و آرمین و زهره و آراد مهمون ما بودند و بعد تموم شدنش اومدیم خونه. شام رو خونه بابا خوردیم. آبگوشت داشتند و مدت ها بود نخورده بودم. مادربزرگم در سن 89 سالگی، خاطره ای مربوط به 64 سال قبل رو با جزییات تمام داشت تعریف می کرد و ول کن هم نبود، از هیچ جزییاتی که نمی گذشت هیچ، خاطره که تموم میشد، می رفت سراغ خاطره بعدی. بعد اومدیم بالا و هر کدوم سرمون به کار خودمون گرمه، البته فکر کنم متین رفت بخوابه.

پ. ن:

معاشرت و نزدیکی با بعضی آدم ها، چنان هزینه ای داره که جبرانش فقط با زخمی شدن روح و روان آدم تسویه میشه، بعضی آدم های نفهم بی شعوری لجن کا اگه به من بود، اجازه نمی دادم یک ثانیه دیگه نفس بکشند. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی