خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خونه جدید رضا و الهام

شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۶ ق.ظ

صبح جمعه کشیک بودم. قاعده کشیک آنکال بودنه ولی مدیرمون باب کرده ساعت 8 تا 13 بیاییم اداره و حضور داشته باشیم. انقدر دیر خوابیده بودم که اصلا نمی تونستم بیدار شم و برم اداره. همین الان وسط نوشتن یهو یاد اولین دفعه ای که می خواستم توی نت بنویسم افتادم. انگار میخواستم برم خواستگاری، یا انگار قرار بود پنالتی آخر رو بزنم، چه قدر طول کشید تا با خودم کنار بیام که بنویسم. بعدش به امیر و وحید هم گفتم که بنویسن و امیر هیژده رو درست کرد و وحید هم وبلاگ خودشو. چقدر زود گذشت.

خلاصه ظهر از خواب بیدار شدیم. من روی یه مبل سه نفره و متین روی مبل سه نفره دیگه. به قول متین شب ها دعوا هم می کردیم، باز کنار هم می خوابیدیم، این گرما کاری با ما کرده که اینجوری جدا افتاده و روی مبل روبروی کولر می خوابیم که گرما هلاکمون نکنه.

ساعت دو و نیم بود که رفتیم فروشگاه رفاه و کلی وسایل خریدیم. بعد مشغول مرتب کردن وسایل خونه برای مهمونی شنبه شب شدیم. عصر دوباره استراحت کردیم و بعد بیدار شدن متین گفت باید بریم خونه الهام و رضا. اولین بار بود می رفتیم خونه جدیدشون. احسان و طاهر و میترا هم بودند. بازی های فوتبال سوییس و اسپانیا و بعدش ایتالیا و بلژیک رو هم تماشا کردیم و ساعت 2 شب اومدیم خونه. به رضا گفتم من که از مهمونی خوشم نمیاد، تازه می فهمم همین دورهمی ها هم نباشه، دیوونه میشیم، خصوصا بعد از مرگ امیر.

الان هم مثل شب قبل، روبروی کولر و روی مبل سه نفره خودمون خوابیدیم و چراغ موبایل هر دومون روشنه تا خوابمون ببره. منم ساعت 6.30 باید برم اداره و فردا هم کلی کار دارم و شب هم مهمونی. خدا به خیر بگذرونه. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی