زیر سقف آسمان
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۰۷ ق.ظ
امشب با بچه ها بودیم، شهمیرزاد، کلا توی فضای باز و آسمون و طبیعت رو بی واسطه درک می کردیم. آش رشته و املتی درست کردیم و خوردیم که مزه هیچ کدومشون از یادم نمیره. فقط جای امیر خالی بود. انقدر این نبودنش آزار دهندست که حد نداره. هر حرفی، هر خاطره ای، هر تکیه کلامی، یاد او رو زنده میکنه. کاش امیر بود. کاش بود و صدای خنده هاش می پیچید توی جمعمون.
امروز متین دوز اول واکسن خودش رو زد که به واسطه معلم ها، نوبتش شده بود. تمام مدت یاد مهکامه بودیم، هم من و هم متین و متعاقبش یاد همیشگی امیر. خیلی خیلی جاش خالیه و درد نبودنش التیام ناپذیر.
- ۰۰/۰۵/۱۶