خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دیدار با وحید

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۰۲ ب.ظ

دیشب حدود ساعت 10، وحید و مهتاب مهمون ما بودند و تا ساعت یک و نیم صبح پیش ما بودند. از هر دری حرف زدیم و چقدر خوش گذشت. هر جا هم که رها می شدیم، حرف امیر بود و بس.

من توی زندگیم دو تا دوست نزدیک داشتم، یکی امیر و یکی وحید. امیر که این اواخر کلا نبود و الان هم فقط وحید مونده. با امیر فقط حرف می زدیم و هر دو هم حرف میزدیم و حرف کم نمی آوردیم، اما با وحید سکوت هست و بی حرفی و توی همین سکوت، آرامشی عجیب برای من هست. از خدا میخوام این رفیق رو دیگه ازم نگیره که دیگه هیچ کس برام امیر و وحید نمیشن. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی