امروز رفتم نمایشگاه صنعت برق تهران
دیشب به نکبتی خوابیدم. صبح به مکافات بیدار شدم و با دو تا از همکارا، رفتیم تهران برای نمایشگاه صنعت برق. اولین بارون سمنان رو بعد قرنها دیدیم. چقدر اتوبوس و ماشین سنگین توی جاده چپ کرده بود. توی یکیشون که نزدیک لاسجرد بود، سه نفر مرده بودند که روی زمین با کاور پوشونده شده بودند. اتفاقا علی هم راهی نمایشگاه بود. سری به غرفه آریا زدیم و همکارای سابق رو هم دیدم. بعد اومدیم سمت سمنان. به خاطر دیر پیچیدن راننده، سر از توپخونه درآوردیم. دیدم که در محل بلدیه سابق تهران، ساختمونهای شیکی با همون معماری ساختند. خوشم اومد. اصلا اون دور و اطراف تهران رو خیلی دوست دارم. توپخونه، بازار، ناصرخسرو، فردوسی، سی تیر و...
عصر تا رسیدم خونه، ناهار خوردم و افقی شدم. متین رفت برای تزریق و بوتاکس. حدود یه ساعت بعد بیدار شدم و نشستم به تماشای فیلم "پسر ایران از مادرش بی اطلاع است" فریدون رهنما رو تماشا کردم. دغدغه های این بشر چقدر برام قابل درک بود. حالا فردا پس فردا میخوام فیلم دیگرش یعنی "سیاوش در تخت جمشید" رو تماشا کنم. محرک دیدن فیلم های رهنما، سخنان داریوش شایگان در موردش بود که توی سایت آرته باکس گوش کردم. ایشون پسرخاله پوری سلطانی بودند. روح هر دو شاد.
- ۰۰/۰۸/۰۹