تارا
پنجشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۶:۱۷ ب.ظ
دیشب به مناسبت خونه جدید محمود و شراره و تولد فرزندشون، تارا، به خونشون رفتیم. خونه خوب و زیبا بود، خصوصا طبقه پایین که یه کنج دنج بود برای روزهای خلسه و تنهایی و لشی.
تا دیر وقت حرف زدیم و یاد گذشته ها رو کردیم و بیشتر از همه با تارا سرگرم بودیم. عمر این سه نفر دراز و خدا نگهدارشون. محمود یکی از بی آلایش ترین آدم هاییه که توی کل زندگیم دیدم. یه مرد و یه رفیق به تمام معنا.
- ۰۰/۰۹/۰۴
سلام. خوب هستین. چرا نمی نویسید؟! مشکلی که پیش نیومده ان شالله. 😣