خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

رفتن مهمان ها

پنجشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷ ب.ظ

بعد از یک هفته، که مثل برق و باد گذشت، مهمون های ما، امروز حدود ساعت 11.30 ظهر به طرف رشت حرکت کردند و به سلامت هم رسیدند. انقدر این مدت سریع گذشت که حد نداشت. پدر متین واقعا بی نظیره. وجود شخص او، دورهمی رو یه چیز دیگه کرده بود. شب ها ساعت 4 صبح می خوابیدیم، اونم با چشمانی اشکبار از خنده. دیشب تازه ساعت 3 صبح، گوشت و نخود و سیب زمینی آبگوشت رو کوبیدیم و خوردیم. خوردیم و خندیدیم و سیر و زیتون خوردیم. امروز که رفتند، حالتی از افسردگی و تنها شدن به سراغم اومد، بس که وجودشون باعث فراموشی سختی های زندگی بود. انشاالله در اسرع وقت دوباره دور هم جمع بشیم. علی و سعیده هم امروز از گنبد اومدند. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی