سالگرد امیر و چهلم عزیز
دیروز سالگرد امیر بود. البته سالگرد دقیقش، امروزه. دقیقا یک سال از رفتنش میگذره و چه زود و البته توی همین زمان زود، چه ها که نکشیدیم.
صبح دیروز ماموریت بودم. ساعت 6 صبح رفتیم سمت میامی و ساعت 14.30 عصر برگشتم خونه. ناهاری خوردم و روی مبل سه نفره افتادم و درجا خوابم برد. ساعت 4.10 با اصرار متین بیدار شدم و رفتیم مزار امیر. چقدر شلوغ بود و چقدر لحظات بدی بود. بالاخره مراسم تموم شد و به سمت وادی السلام برای مراسم چهلم عزیز حرکت کردیم. جون رفتن نداشتم و سر درد بدی اومده بود سراغم. اونجا هم که تموم شد، اومدیم خونه و استراحت مختصری کردیم و برای شام، رفتیم خونه عزیز. با عموها و علی رفتیم برگ سبز و شام گرفتیم و اومدیم خونه. شام رو خوردیم و یاد عزیز هم بودیم. جایی که روزی ما نوه ها بازی می کردیم، شده بود محل بازی نتیجه ها و فقط مشغول بازی و سر و صدا بودند. شاید آخرین باری بود که به اون خونه می رفتم، خونه ای که بیشتر دوران نوجوونیم، اونجا گذشت. روح امیر و عزیز شاد، ولی داغ امیر، از اون داغ هاییه که دیگه رفته توی ناخودآگاه ما و از اون سنگر، داره روح و روان ما رو میخوره.
- ۰۱/۰۲/۲۳