ماموریت کالپوش
ساعت 6 صبح امروز، به سمت کالپوش حرکت کردیم. صبحونه رو دامغان و غذاخوری آقای صرفی خوردیم. کلی با مهندس و راننده حرف زدیم تا برسیم. کار بازدید انجام شد و مشغول گفت و گو با اپراتورها شدیم و چه چیزهایی که نشنیدیم. انگار داریم آهسته آهسته به سمت یه پرتگاه ترسناک نزدیک میشیم. اما اتفاق جالب این که علی و سعیده برای عروسی یکی از بستگان سعیده، در حال رفتن به بجنورد هستند. ده دقیقه پیش به سعیده پیامک دادم و گفت میامی هستند و ما دقیقا همون لحظه داشتیم از میامی خارج می شدیم. اتفاقا چشمم به سمت جاده مجاور بود که ماشین ها داشتند وارد میامی می شدند. یه لحظه چشمم به ماشینشون افتاد و فکر کنم خودشون بودند و تلاقی کردیم و جدا شدیم.
الان دارم آهنگ جدیدی از محسن چاوشی به اسم "قشنگ من" گوش میدم. جای امیر خالی که چقدر آهنگ هاشو دوست داشت و چقدر با هم به آهنگ های این بشر گوش می دادیم. توی روزهایی مثل امروز، که من رانندگی می کردم و او آهنگ انتخاب می کرد و حرف می زدیم و حرف می زدیم و حرف می زدیم، طوری که یادم نمیاد حرف تکراری با هم زده باشیم و سیگار می کشیدیم و سیگار می کشیدیم و...
گذشت اون روزها. یادش بخیر.
- ۰۱/۰۳/۱۹