خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

و بالاخره از یه جا میزنه بیرون، که زد

دوشنبه, ۵ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۰۱ ب.ظ

دیروز حدود ساعت ده صبح، یهو یه دردی تو قفسه سینه و پشتم حس کردم. از اتاق اومدم بیرون تا هم هوایی عوض کنم و اینکه از درد رها بشم. اما درد به صورت پیوسته تمام قفسه سینه و پشت من رو درگیر کرد، جوری که سه بار اومدم پشت صندلی خودم نشستم و باز بلند میشدم و میرفتم بیرون. انقدر درد زیاد بود که صدام هم از شدت درد بلند شد و همکاران اومدند توی اتاق و با اورژانس تماس گرفتند. تا اورژانس برسه، روی میز اتاق دراز کشیدم و درد من رو رها نمی کرد. اورژانس خیلی سریع رسید و کارهای اولیه رو انجام دادند، فشارم روی 16 بود و بالاخره با آمبولانس رفتیم بیمارستان. مهندس باهام اومد و بعد با متین تماس گرفتم و با دفترچه اومد. متین هم با علی تماس گرفت و او هم اومد و مثل همیشه گریه و... بعد با اصرار مهندس رو فرستادیم که برگرده اداره. یاسر هم اومد و خلاصه بعد کلی خون گیری و تزریق و سرم و چک کردن علائم بدنی، بعد حدود 5 ساعت، در ساعت 15.30 مرخص شدیم و برگشتیم خونه. تا رسیدم خونه خوابم برد و متین زحمت کشید و با یکی از متخصصین قلب تماس گرفت و ساعت 7.30 توی مطب بودیم ولی تا نوبت ما بشه، ساعت شد 9.30 و بعد گرفتن نوار قلب و اکو، همه چی نرمال بود، اما نوشت که برم و تحت نظر توی بیمارستان بستری بشم. خلاصه اومدیم خونه و یه راست رفتیم خونه علی. کلی صحبت و تماس با چند تا پزشک متخصص دیگه و شرح ماوقع، قرار شد که خونه بمونم و نرم بیمارستان.

امروز اداره نرفتم و خونه بودم. متین امتحان داشت و رفت مدرسه. تا ساعت 12 خواب بودم و با اومدن متین بیدار شدم. ده دقیقه پیش هم ناهاری خوردیم و متین رفت برای استراحت که ساعت 6 عصر دانشگاه داره.

القصه، سه ماه و اندی استرس و فشار وقایع مملکت، سیگارهای زیادی که این مدت کشیدم، فشار کاری مسخره سر کار و حس ناامیدی مفرط، کار رو به جایی رسوند که این طور بزنه بیرون. حین اون درد کشنده، یاد امیر بودم و مرگ، ولی به خودم می گفتم نمی میرم. الان از ترس، سیگار نمی کشم و پرخوری نمی کنم. یادمه توی این مدت، به صورت وحشتناک و عصبی، غذا و هله هوله می خوردم. بریم ببینیم بقیه زندگی چی میشه. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی