خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کتاب گذر از آتش

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۱۲ ب.ظ

همون روزی که داشتم از سایت "کتابناک"، کتاب "یک فنجان چای بی موقع" اثر امیرحسین فطانت رو دانلود می کردم، دیدم چند تا پیشنهاد کتاب هم پایین صفحه داده که یکی از اونها توجه منو به خودش جلب کرد، کتاب "گذر از آتش" اثر "دکتر ایرج قهرمانلو". سالها بود منتظر دریافت این کتاب بودم و یهو دیدم بلافاصله بعد از یه کتاب دیگه ای که اون هم منتظرش بودم، بهم پیشنهاد شده. با خوشحالی دانلودش کردم و گذاشتم توی نوبت تا بعد از پایان کتاب آقای فطانت، به این کتاب برسم. بلافاصله بعد از اتمام کتاب آقای فطانت، مطالعه این کتاب رو شروع کردم. حالا برسیم به داستان نحوه آشنایی من با این کتاب و مهم تر از اون، ماجرای عجیب و غریب خود کتاب که از نظر کیفیت وقایع مثل کتاب یک فنجان چای بی موقع بود:

از دوران نوجوانی، کتاب هایی که در مورد گروه های مختلف سیاسی ایران بود رو مطالعه می کردم. از خاطرات توده ای ها تا مجاهدین خلق و چریک های فدایی و اسلامی ها و.... خوب یادم نیست توی کدوم کتاب بود که برخوردم به یه اسم "سیمین صالحی" که به همراه "لطف الله میثمی" (مدیر مسئول مجله چشم انداز ایران و از مجاهدین اولیه) حین ساخت بمب برای انفجار در مراسم 28 مرداد 1353، به علت انفجار بمب، آسیب می بینند و توسط ساواک دستگیر میشن. میثمی که از هر دو چشم کور میشه و یک دستش هم قطع میشه. خانم صالحی هم چشم راست خودشون رو در این ماجرا از دست میدن. بعد افتادم ببینم سرنوشت این دو نفر چی شد. خب متوجه شدم آقای میثمی در ایران موندند و هنوز هم هستند و مجله چشم انداز ایران رو اداره می کنند، اما از خانم صالحی، هیچ نشانی و عکسی و حدیثی نبود که نبود. فقط یه عکس که در کمیته مشترک ضد خرابکاری و بعد از دستگیری پس از اون انفجار گرفته شده که این عکس باشه:

و یه نکته دیگه این بود که از بهرام آرام، یکی از رهبران مجاهدین، در زندان فرزندی به اسم "سپیده سحر" رو به دنیا میاره. بیشتر جستجو کردم و خوندم و خوندم تا اینکه باز به یاد ندارم کجا بود که فهمیدم همسر اول خانم صالحی، آقای دکتر ایرج قهرمانلو هستند و کتابی هم از خاطرات زندگی خودشون دارند به اسم "گذر از آتش". داده ها عجیب شد، پس بهرام آرام چی میگه این وسط؟

تا اینکه شروع به خوندن کتاب "گذر از آتش" کردم و همه جزییات پازل زندگی این چند نفر مرتب شده و همه چی مشخص شد. اگه بعد توی این نوشته به جای دکتر ایرج قهرمانلو و دکتر سیمین صالحی نوشتم ایرج و سیمین برای اختصار است و بس. 

دکتر ایرج قهرمانلو متولد 1325 در قوچان و دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه مشهد و جذب شده در سازمان مجاهدین در سالهای پایانی دهه 40 شمسی. خانم دکتر سیمین صالحی هم متولد سال 1325 در سیرجان و ایشون هم دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه مشهد، اما یک سال بالاتر از دکتر قهرمانلو. بالاخره، ارتباطی عاطفی بین این دو نفر شکل می گیره، اما ایرج به سیمین میگه که درگیر فعالیت های سیاسی هست و با این وجود با هم ازدواج می کنند. بعد ها سیمین هم از طریق ایرج جذب سازمان میشه. به دلیل انتقاداتی که ایرج از عملکرد مسئول خودش و مقامات بالای سازمان داشته، شروع به مطرح کردن این انتقادات میکنه. جالب اینجاست الگویی که برای حذف مجید شریف واقفی در سال 1354 توسط همسر سازمانیش لیلا زمردیان به کار رفت، در سال 1351 برای حذف ایرج توسط رهبران سازمان از طریق سیمین به کار گرفته میشه. از جزییات پرهیز می کنم. سیمین با بهرام آرام از رهبران مجاهدین ارتباط پیدا می کنه و به دلیل معرفی ایرج به عنوان یه آدم زبون و... از طرف رهبران سازمان، از ایرج جدا میشه و با بهرام آرام ازدواج میکنه. در حین ساخت بمب در تاریخ 27 مرداد 1353 با لطف الله میثمی، هفت ماهه باردار بوده و بعد از دستگیری، در زندان دختری به اسم "سپیده سحر" رو به دنیا میاره. ایرج هم توی زندان های مختلف، محکومیت خودش رو پشت سر میذاره. بهرام آرام هم در سال 1355 کشته میشه.

بعد از پیروزی انقلاب و آزادی ایرج و سیمین از زندان، دوباره ایرج و سیمین به هم نزدیک میشن و با هم ازدواج می کنند. بعدها دختری به اسم" مرال" حاصل این ازدواج میشه. عکس زیر، عکس ایرج و دختر ایشون مرال:

بعد از جنگ، با هم به جنوب میرن و در کارهای پزشکی مشغول خدمت میشن. در سال های بعد به علت فشارهای حکومت، به هر طریقی شده از کشور خارج میشن. اول سیمین و مرال با هم و بعدتر ایرج. سپیده سحر هم قرار بوده با سیمین و مرال خارج بشه که به روایت ایرج در کتاب، با مخالفت دکتر عباس شیبانی، چنین اتفاقی نمی افته و یکسال بعد از طریق والدین سیمین از کشور خارج میشه.

در نهایت خانواده به آمریکا میرن و ایرج و سیمین، تخصص های پزشکی خودشون رو در آمریکا می گیرند و در فلوریدا زندگی می کنند، البته الان از هم جدا شدند. سپیده سحر در دانشگاه ییل تحصیل میکنه و مثل مادرش پزشک میشه. مرال هم در همون فلوریدا مشغول کار و زندگی هست.

از طریق سایت radaris به اطلاعات خوبی از این 4 نفر رسیدم. این هم عکسی از خانم دکتر سیمین صالحی در سال های اخیر:

نکته آخر اینکه ایرج نوشته بود که در زندان با کروبی آشنایی پیدا کرده بود و بعد از انقلاب هم چندین بار با ایشون در ارتباط بودند. 

 

پ. ن:

این پست از ساعت 14 چهارشنبه 14 دی شروع شد و الان در ساعت 8:20 صبح پنجشنبه و در مسیر ماموریت به شاهرود، در کمربندی شهر دامغان با نگاهی به کوه های برفی دامنه های جنوبی البرز و با یاد قله "شاه جهان" یا به قول دکتر قهرمانلو "شایجان" در خراسان که ایشون بی نهایت بهش علاقه داشتند به پایان رسید. 

تکمیلی:

امروز دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ هست و من در مسیر یزد هستم. الان نزدیکای اردستان هستیم. حدود دو هفته پیش یکی از خوانندگان کامنتی در زیر همین پست گذاشت و آدرس فیلمی از مصاحبه خانم دکتر سیمین صالحی رو برام فرستاد. این کلیپ برای مستندی به نام "ایران در جستجوی دموکراسی" هست که بخشی از اون به گفت و گو با زندانیان سیاسی مثل خانم سیمین صالحی، صادق زیباکلام و ویدا حاجبی تبریزی اختصاص داره. امروز تکه مصاحبه ی ایشون رو پیدا کردم و اینجا براتون به اشتراک میذارم. تصویر کودکی های سپیده سحر آرام رو که در آغوش پدر سیمین صالحی هست، مشاهده کنید:

 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۱۰)

انسان باید هم با سواد باشد و هم شرافتمند.  دکترسیمین صالحی اولین زن جراح در ایران بوده است.  یعنی ان  موقعی که برخی از منتقدان و یاپدران انها کلاس اکابر می رفتند.زن وشوهر هردو انسانهای فرهیخته ای بودند.  بهردلیلی زن بعد از جدایی از خمیر اول با مرددیگری که او هم از نوابغ دانشگاه قنعتی بوده ازدواج کرده است و در دورانی که منتفدین ازترس ساواک لحافشان را خیس میکردند این زن شجاع با وجود بارداری برعلبه دیکتاتوری جنگبد. اتهام حرامزادگی شایسته ان بی سوادانی است که هیچ اطلاعی از دوران ستمشاهی ندارند 

سلام،منم کتاب یک فنجان چای بی موقع رو خواندم ولی آن زمان اصلا متوجه کتابهای پیشنهادی نشدم و امشب به خاطر اینکه جناب لطف الله میثمی در مصاحبه ی مطبوعاتی پزشکیان غایب بود ،آمدم ببینم دلیلش چی بود که بطور اتفاقی اسم خانم سیمین صالحی رو دیدم و سرگذشت وی را خواندم و رسیدم به وبلاگ شما ،در هرحال عده ای با دیدن اوضاع ایران و جهان از مبارزین آن زمان ایراد میگیرند و دلشان میخواهد حتی آنها را دادگاهی کنند ولی یک موضوع بسیار مهم رو ندید میگیرند و آن اینکه ایران به مثابه ی یک موجود زنده از دیرباز در حال پوست اندازی و عبور از دست اندازهای مختلف برای رسیدن به رشد و توسعه هست ،البته کشور های این منطقه همگی در حال گذار هستند ،پس خرده گرفتن چه معنی دارد؟اکثر این مبارزین دارای بهره هوشی بسیار بالا و دانشجویانی مستعد در دانشگاههای فاخر ایران بودند پس نمیتوان انگ نادانی را بر اینان زد .شرایط دوران پهلوی هم گل و بلبل نبود و کاستی های فراوان داشت .جوانها به یاد ندارند و چندان هم اهل مطالعه و غور در تاریخ نیستند و فقط از سر کم دانی حرف میزنند و بی جهت محکوم میکنند .یقین دارم این افراد که بازمانده ی روزهای سخت هستند الان کلی حرف های شنیدنی دارند.

پاسخ:
سلام
خوشحالم که به وبلاگ ما رسیدید. 
من هم موافق نظرات شما هستم. به امید اینکه ایران فردا، با نگاهی به این رویدادهای گذشته و به دور از تعصب و جهل، آینده ای روشن را ببیند. 
  • یک علاقه مند تاریخ
  • سلام. من همون شخصی هستم که برایتان آدرس ویدیوی خانم صالحی را از اون مستند گذاشتم.

     

    ۱- نوشته بودین:

    سلام. من همون شخصی هستم که برایتان آدرس ویدیوی خانم صالحی را از اون مستند گذاشتم.


    ۱- نوشته بودین:

    «این کلیپ برای مستندی به نام «ایران در جستجوی دموکراسی» ساخت آمریکا هست». همونطور که در پیام گذشته ام نوشته بودم لهجه بسیار غلیط بریتانیایی گزارشگر مستند نشان می ده این مستند بریتانیایی هست و نه آمریکایی.


    ۲- در ترجمه کلیپ عبارت نوشته اید که

    «خانم صالحی نام فرزند «حرامزاده» خود را سپیده گذاشت»

    در صورتیکه گوینده داره می گه:

    Misses Salehi named her baby speideh. Dawn


    باید بگم اندکی ناامید شدم از اینکه بی پروا چنین چیزی را به مخاطبی که شاید انگلیسی نداند القا کردین.

    در جواب شخص دیگه ای اعتراض کردن نوشتین:
    همسر قانونی خانم دکتر سیمین صالحی، دکتر ایرج قهرمانلو بودند، ولی در خانه های تیمی سازمان مجاهدین

     

    «این کلیپ برای مستندی به نام «ایران در جستجوی دموکراسی» ساخت آمریکا هست». همونطور که در پیام گذشته ام نوشته بودم لهجه بسیار غلیط بریتانیایی گزارشگر مستند نشان می ده این مستند بریتانیایی هست و نه آمریکایی.

     

    ۲- در ترجمه کلیپ عبارت نوشته اید که

    «خانم صالحی نام فرزند «حرامزاده» خود را سپیده گذاشت»

    در صورتیکه گوینده داره می گه:

    Misses Salehi named her baby speideh. Dawn

     

    باید بگم اندکی ناامید شدم از اینکه بی پروا چنین چیزی را به مخاطبی که شاید انگلیسی نداند القا کردین.

    در جواب شخص دیگه ای اعتراض کردن نوشتین:

    همسر قانونی ایشان آقای ایرج قهرمانلو بوده اند و در خانه های تیمی از بهرام آرام باردار شده اند.

     

    طبق کتاب خاطرات آقای قهرمانلو که در سایت خودشان قابل مشاهده است:

    https://ghahramanlou.com/wp-content/uploads/2017/11/Iraj_final_gozar-az-atash.pdf

    در صفحه ۱۱۲ تا صفحه ۱۱۴

    ایشون قبل از یکسال زندان مشهد و سربازی در سال ۱۳۵۱ از خانم صالحی جدا میشه و در یک دفترخانه طلاق می گیرن و طبق گفته خودش در سال ۱۳۵۳ در یک قرار در پارک ساعی می فهمه که اون باردار هست  (صفحه ۱۹۳).

     

    امیدوارم اصلاح بفرمایید.

    همسر قانونی خانم دکتر سیمین صالحی، دکتر ایرج قهرمانلو بودند، ولی در خانه های تیمی سازمان مجاهدین

    برگرفته از وبلاگ خزعبلات (khozabalat.blog.ir)
    پاسخ:
    با سلام و تشکر از پیگیری های مجدّانه شما
    موارد اصلاح شد.
    دقت و تیزبینی شما ستودنیه، خصوصا در مورد انگلیسی یا آمریکایی بودن اون مستند.
    در هر حال موفق باشید و پیروز.

    جالبه که در گفتار انگلیسی فیلم  میگه فرزند خانم صالحی، ولی در زیرنویس فارسی نوشته شده فرزند حرامزاده !؟؟

    پاسخ:
    سلام
    درست میفرمایید.
    ضمنا همین جا بنویسم ترجمه زیرنویس مال من نیست، من فقط کلیپ رو بازنشر کردم. چون اولین فیلمی بود که از خانم سیمین صالحی می دیدم. صحت و سقم ترجمه زیرنویس با کسی هست که این کار رو انجام داده.
  • یک علاقه مند تاریخ
  • ممنون از وبلاگ شما و این پست! 

    خیلی باعث خوشحالیه که هنوز یک عده دارن در این روزگاری که شبکه های اجتماعی زودگذر که هیچ تاریخی را حمل نمی کنند وبلاگ می نویسن که قابل استناد هست و تاریخچه اون باقی می مونه. 

    یک مستند در سال ۱۳۵۶ توسط یک گروه انگیسی به اسم «ایران در جستجوی دموکراسی» ساخته شده که در اون با خود محمد رضا شاه پهلوی و فرح دیبا مصاحبه می کنند و راجع به جامعه ایران و پیشرفت های اون. در قسمت های آخر به ساواک و زندان های ایران می پردازن و خیلی جالبه که بک یکسری از زندانی ها اون موقع مصاحبه می کنن. از جمله خانم «سیمین صالحی» و بعد هم پدر و مادرش که برای ملاقاتش میارن و سپیده سحر در دست پدر سیمین رو نشون می ده. آدرسش و دقیقه ای که با خانم صالحی مصاحبه میشه اینجا هست:

    https://youtu.be/8bqx27_ROFg?si=xgZL9zhR8NgAozo5&t=2529

     

    پاسخ:
    سلام دوست عزیز
    ممنون از لطف و حسن نظر شما
    بی نهایت سپاسگزارم بابت مستندی که به من اطلاع رسانی کردید. من این مستند رو ندیده بودم، البته قسمت های مربوط به صادق زیبا کلام رو در مستند پرویز ثابتی نگاه کرده بودم. اولین بار بود فیلمی از خانم سیمین صالحی می دیدم و ضمنا پدر و مادرشون و سپیده سحر آرام که هیچ تصویری از ایشون پیدا نکرده بودم. خانم سیمین صالحی چقدر شبیه پدرشون بودند. بی نهایت سپاس دوست نادیده من. دمت گرم و سرت خوش باد.
  • حبیب سهرابی
  • سلام.

    ممنون از مطلبی که به اشتراک گذاشتید  بخصوص در مورد سایتی که میشه کتاب را دانلود کرد. 

    کاش میشد فهمید آیا این افراد در شبکه های اجتماعی عضو هستند که باهاشون ارتباط گرفت و در مورد طرز فکر اون موقع و الانشون ازشون پرسید.

    پاسخ:
    سلام
    سپاس از شما
    فکر نمی کنم این افراد توی شبکه های اجتماعی باشند.

    چشمشو عمل کرده سیمین صالحی؟

    کاش بشه ازش پرسید پشیمون نیست

    ؟

    واقعا چه فضا و جو عجیب غریبی بوده اون ایام.

    پاسخ:
    سلام
    والله نمی دونم، ولی با توجه به عکس احتمالا چشمشون رو عمل کردند.
    دقیقا نکته جالب برای من، همین فضا و جو اون دورانه.

    عالی بود. من هم خیلی کنجکاو بودم مخصوصا از وضعیت فعلی دختر بهرام آرام اطلاعی کسب کنم که البته پشتکار و پیگری شما رو نداشتم.

    پاسخ:
    سلام
    خوشحالم از اینکه این مطلب برای شما مفید بود.
    سپاس از شما.

    عاقبت ممد صدفی چی شد؟ اعدام شد؟

    پاسخ:
    سلام
    اطلاعی ندارم

    سلام

    منم شروع به خواندن کتاب یک فنجان چای بی موقع کردم. ممنون که گفتی از کتابناک دانلودش کردی. مونده بودم از کجا گیرش بیارم. 

    چرا هنوز هردوتون مجردید؟ صاحبان این بلاگ

    پاسخ:
    سلام. خواهش میکنم. 
    ما مجرد نیستیم. با هم زندگی می کنیم. زن و شوهر هستیم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی