مقدمات مهاجرت مهسا و عظیم
این چند روز، به صورت پیوسته مشغول و درگیر بحث مهاجرت مهسا و عظیم هستیم و فکر و دغدغه همه ما معطوف به این موضوعه. امروز عصر هم مهسا و متین رو آوردم خونه مهسا تا وسایل رو جمع کنند. من هم رفتم تعمیرگاه تا مشکل بالا و پایین نرفتن شیشه ها رو حل کنم. خدا رو شکر یه فیوز سوخته بود که تعویض شد و مساله حل شد. کلاچ هم که جدیدا عملکردش یه فرم دیگه شده بود، اونم مشکلی نبود و چند تا فیوز یدک خریدم و باک بنزین رو هم پر کردم و اومدم پیش مهسا و متین. بچه ها مشغول هستند و یه سری وسایل رو بار ماشین کردیم. عظیم هم درگیر فروش ماشین خودشه و هر کی یه گوشه کار رو گرفته. بچه ها اول جولای باید آلمان باشند و شرایط خیلی زود پیش رفت. ذهن متین هم از این بابت شدیدا درگیره. انشاالله با کمترین تنش و استرس، شرایط پیش بره و بچه ها به مقصود برسند.
دیشب، شام، خونه دخترخاله های متین بودیم و شب خوبی بود، خصوصا با کارهای فهیمه. انشاالله فردا هم راهی سمنان هستیم تا دوباره بیفتیم توی سیکل کثافت کار. این چند روز که نفهمیدیم چطور گذشت. چه خوش گفت رضا صادقی که وایسا دنیا، من میخوام پیاده شم!
- ۰۲/۰۳/۱۵