تست شبانه
داشتم فکر میکردم آخرین باری که تست شبونه رفتم کی بود و چون یادم نمیومد کی بوده، یهو به ذهنم رسید که ۲۵ آبان که بیاد، چهارمین سالی هست که به بخش جدید اومدم و این حدود چهار سال اصلا تست شبونه نرفتم. اما در بخش قبلی که کار میکردم، به کرات میشد که برای تست شبونه به این ور و اونور بریم. تست شبونه هم به خاطر اینه که اگه اتفاقی افتاد و منجر به خاموشی شد، مشترکین متضرر نشن یا اینکه چون بار مشترکین صنعتی پایین میاد، میشه یه سری تست ها و سرویس ها رو انجام داد. یه نکته جالب هم توی نوشتن این چند سطر یادم رسید. تدی بخش قبلی که بودم برای تست شبونه می رفتیم و توی واحد جدید برای سرویس شبونه میریم.
القصه، الان به اتفاق مهندس و راننده در مسیر جنت آباد (ده کیلومتر بعد از ایوانکی) هستیم. هم شب و هم کار شبونه رو دوست دارم. نزدیکای آرادان باید باشیم. از طریق هدفون تار جلیل شهناز در بیات اصفهان از آلبوم عشق و زندگی رو گوش میدم که امیر خ. سفارش کرده بود به گوش دادنش. توصیه های این بشر حرف نداره. هر چی گفته واقعا به دل منم نشسته. حس میکنم ذائقه و سلیقه موسیقی جفتمون به هم شبیهه.
امروز اداره سرم شلوغ بود، ولی کارها خوب پیش رفت. سری به انبار زدم و دو ساعتی اونجا زیر آفتاب مشغول بررسی تجهیزات بودم. بعد از اومدن از سر کار، اومدم شهمیرزاد و ناهار رو با متین خوردم و خوابیدم. متین زودتر بیدار شد و دوش گرفت و آماده شد برای رفتن به خونه بابا در شهمیرزاد برای تولد سعیده. ساعت هفت و نیم عصر بود که رفتیم یه کادو برای سعیده بخریم. جالب اینکه فروشنده شاگرد متین در اومد. خلاصه متین رو خونه بابا پیاده کردم و خودم راهی سمنان شدم. متین شب رو همون جا با سعیده و دوستانش میمونه و فردا از همون ور میره مدرسه. بابت رفتن به انبار بد جوری لباس هام بو گرفته بود. دوش گرفتم و کره و مربا و چای شیرین رو به عنوان شام زدم و رفتم سمت اداره. مهندس با ده دقیقه تاخیر نسبت به قرارمون، ساعت ۱۱.۲۰ رسید و ساعت زدیم و راه افتادیم. انشاالله کارمون تموم شه و برسیم سمنان، صبح میشه و خوبیش اینه که دیگه فردا اداره نباید بریم. همین.
- ۰۲/۰۸/۰۲