خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دیدار وحید بعد از آنژیو

يكشنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ق.ظ

الان توی ماشین هستم و در حال رفتن به ماموریت تهران. همین الان از میدان قومس گذشتیم و از سمنان خارج شدیم. جمعه گذشته هم تهران بودم، رفته بودم نمایشگاه صنعت برق. چهارشنبه گذشته دامغان بودم برای تعویض بوشینگ و کلا هفته گذشته به ماموریت و ییلاق قشلاق گذشت.

روز پنجشنبه گذشته، وحید در تهران آنژیو شد و دیشب زنگ زدم به مهتاب که حال و احوال وحید رو بپرسم، خود وحید گوشی رو برداشت. بعد حال و احوالپرسی، گفت بچه ها ساعت هشت و نیم دارن میان برای عیادت و شما هم بیایید. لباس پوشیدیم و رفتیم یه سری خرت و پرت گرفتیم و رفتیم پیش وحید. بعد احسان و رضا و طاهر هم اومدند و خدا رو شکر وحید خیلی حالش خوب بود. ساعتی بعد، بچه ها رفتند و اصرار کرد که ما بمونیم. موندیم و شام رو هم مهمونشون بودیم. تا ساعت دوازده و ربع اونجا بودیم و بعد اومدیم خونه. خدا رو شکر نسبت به دفعات قبل، خیلی حالش بهتر بود و انشاالله هر چی زمان پیش میره، حالش بهتر بشه. 

پ.ن:

روز پنجشنبه گذشته مصاحبه های تاریخ شفاهی با ابوالحسن بنی صدر رو تموم کردم و بلافاصله مصاحبه های دکتر مهدی حائری یزدی رو شروع کردم و جمعه توی مسیر رفت و برگشت تهران، تمومش کردم. چه نکات و چه چیزهای جالب و عجیبی از این مصاحبه ها به دست میاد. به نظرم کسی که تاریخ معاصر ایران رو دنبال می کنه و این مصاحبه ها رو نشنیده، نمیتونه قضاوت و دید درستی به تاریخ داشته باشه. امروز احتمالا توی مسیر، مصاحبه های دکتر محمدعلی مجتهدی رو شروع می کنم.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی