خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بسیاری از پستهام پوچ و بیمغز به نظر میرسه ولی حتما تعمدی پشت نوشتن هست.

.

.

.

کنسرت علیزاده عاااالی بود.

  • . خزعبلات .

انسان بچه زاست و همه چیز خلقت از همینجا شروع میشود و ختم میشود به مهمان امشب ما.

یکبار که یک جاییمان گرم شده بود به دوستی گفتیم که قصد نداریم فرزند داشته باشیم و حدود سن چهل یا کمی بیش میرویم یک فرزند شاید هم ده تا میآوریم تا دوست ما باشند و الخ.

دهن به دهن گشت و رسید به گوش آنکس که نباید میشنید، و همان کس مهمان امشب ما بود با فرزند ۴ ساله ش و یک ریز ادعا میکرد که او و شویش خیلی هات هستند و فرزند آنها خیلی وبال است و آنها میخواستند خارج بروند ولی بچه نمیگذارد و میخواهد دکتر شود ولی زود زاییده است و میخواسته فلان و ساپورت وشوهرش و بچه را بخوابانیم و بزرگ شده میفهمد و الخ.

یک ساعتی میشود که رفته اند و من حیرانم که کجای من شبیه مشاور خانواده یا مسئول سقط جنین یا بازرس تنظیم خانواده یا راهنمای تور گردشگری خارج یا هر خر دیگری است که آمده از این چیزها گفته و رفته.


  • . خزعبلات .

با نزدیک شدن به تولد همت کم کم میریم که داشته باشیم

کادوی من که شامل چند جلد کتابه مثل همیشه ولی عنوانشو نمیگم

کادوی مارشال که طبق معمول از عتیقه فروشی سیف علیان یا صیف علیان خریداری شده

و دوباره کادوی من که به مناسبت اولین سالگرد ازدواجمونه


خدا همش از آدم میپرسه فلان کارو کردی؟ بعد آدم میبگه نه،بعد میگه چشسات کور بود حجت رو ندیدی؟

این پست صرفا یه حجته که همت بفهمه تا ۱۶ بهمن زمانی نمونده.

خدا شاهده مثل عید نوروز و‌ تولدمو روز زن بخواد بیاد شعر و گل تحویلم بده دو شقه ش میکنم.

شوهرم

بیا و در جدول مندلیوف دنبال کادو بگرد نه در کتاب فروشی ها.

  • . خزعبلات .

کلی چیز میز عتیقه آوردم و با وجود اینکه حدود ۹ شب رسیدیم تا ساعت ۱ فقط تونستیم وسایلو جا ب جا کنیم و همسر جان دلبر چای آورد و کوزه شکست و دستش برید و من فداش.

جفتمون گشنههههههه

وحید و خوابوندم و از بس گشنمه بیدارم.تقریبا دو ساعته دارم نت شخم میزنم و جز اینکه محمد حدید بابای جی جی با زن ایرونیش رفته کنسرت سلن دیون و بلو شید جلو انونسش اومده و مطی حیدری دوتا مهمون فرانسوی داشته و کارداشیان زاییده و عینک هیژده سر یه تف رفته و بدمست باز زده دختر مردم و ناقص کرده چیزی دستگیرم نشد.

فقط لطف این بیداری اینه که وحید هر بیس دقیقه یه بار ،( دقیقا همین حالا هم ) دستشو دراز میکنه سمت من و دنبالم میگرده بعد که پیدام میکنه پشت میکنه میخوابه.یعنی من خونه ام و اون خیالش جمعه.( خواهش میکنم بذارید برداشتم عاشقانه باشه، مثلا میتونستم فک کنم هر لحظه بودنمو چک میکنه تا ..... نکنه ولی دلم خواست از مدل اولیها باشه) .البته پشت کردن وحید اوایل واسم زجر آور بود ولی بعد ها فهمیدم وقتی خیالش خیلی راحته اینکارو میکنه، دقیقا مثل الزام شستن دستها بعد پی پی، یا یه لیوان آب خنک بعد زرشک پلو با مرغ، یا به قول مقام مسئول سیگار بعد غذا.

  • . خزعبلات .

اومدیم خونه

وحید نذاشت میو رو بیاریم و میو موند تو شوفاژخونه ی شهنازی.

تا آخرین لحظه پامو چنگ میگرفت.

از حسودیش بود نذاشت بیارم

  • . خزعبلات .

اول از همه بگم که مهره به پا از جمع ما رفت.بقای عمر باقی پرنده هام باشه.

من دوتا خرگوش داشتم به اسم سفید و قهوه ای که عکسش تو اینستام موجوده و به خاطر باز موندن در خونه سفید رفت بیرون و عادت داشت برگرده ولی در بسته شد و تا صبح پشت در موند و یک همسایه ی گوسفند اونو برد و تو جنگل آزاد کرد و چون قهوه ای از دوریش داشت دق میکرد قهوه ای هم بردم همونجا آزاد کردم.

یه گربه هم بود به اسم میو که هر روز میومد و غذاشو میدادم و دنبال ماشینم میدویید و کلی دوس داشتیم همو ولی فک کنم تو برنامه ی کشتار عام حیوونات پارک مرحوم شدند.

پیشی سیاه و زشتی که قراره اداپتش کنیم اسمش میو خواهد بود.

مارشال غلط میکنه مخالفت کنه.از الان بگم.اگه اون مارشاله مادربزرگ منم افسره.

  • . خزعبلات .

آدم برود بمیرد ولی کانال ایشون join نشود.یک حرفهایی میزند آدم داغ میکند.

  • . خزعبلات .

واسه خرکردن زنها هر آلتی بهشون داده

یعنی هر آلتی هااااااا

  • . خزعبلات .

متین یه دونه باشه. از این لحظه اعلام میشه تا ده دیقه دیگه همه افراد نامبرده ذیل از قلب بنده بیرون و به دنبال تابعیت جدید باشند. متهمین عبارتند از:

سید خلیل عالی نژاد

حسین علیزاده

داریوش طلایی

محمود دولت آبادی

مرحوم نادر ابراهیمی

مرحوم ابوالفضل بیهقی متوفی به قرن پنجم هجری

محمدرضا درویشی

پرویز مشکاتیان

محمدرضا شجریان و لطفی و شهرام ناظری


تو قلبم فقط جای متینمه.


والسلام

  • . خزعبلات .

سلام

هرکی داره اینو میخونه بره اینستا پیج amoozesh.akkasee به عکس azim.taffaroji رای بده.

همون قهوه خونه سیاه سفیده.عظیم شوهر خواهرمه.

رای بدید خسیس ها

  • . خزعبلات .

سال ها گذشت

ما به هم نرسیدیم 

جای تو اما ، زنی همراه من است

به تو شباهتی ندارد

از تو بهتر نیست

حتی از تو زیباتر نیست...

تنها بخاطر لجاجتم کار به اینجا رسید،

اما ، وقتی موهایش را باز میکند بی اختیار 

مثل همیشه تو را صدا میزنم ...

و او میخندد !

با اشتیاق میپرسد ...

رابطه ی بین موهایش و دخترمان چیست ...؟!

و من هر بار میمیرم ...

  • . خزعبلات .

هیچوقت دلتنگی مردها را باور نکنید.

سیگار،دوستان، آرشیوفیلم،موسیقی، نویسندگان و هر چیز خاک به سر دیگری سه سوته جای خالی شما را پر میکند.

به مرگ آبی که دنیای منه راست میگم.

نمیدونم چرا یهو یاد سفید افتادم وقتی نفسهای آخرشو میزد.دلم واسش تنگ شده.اگه میو بیاد خونه مون یه جمع دوستانه عالییییییی تشکیل میدیم.

کاش بشه

  • . خزعبلات .

داریم بچه دار میشیم

  • . خزعبلات .

خدایا

حالا که وحیدم نیست

بیا یه حالی بما بده و کمک کن رکورد ریو رو بزنم

دستت درد نکنه

  • . خزعبلات .

خیلی وقت است فراموشکار شده ام.

چیزی جایی میگذارم و بعد

کامنت میگذارم و یادم میرود کجا بوده

پست ها را نیز

کاش مثل سنجابی که به امید زمستان بلوط میکارد

فراموشی من محصول دهد

بارور شود


+ خدا شاهده خودم هم میدونم مثالش افتضاح بود و هیچ ربط منطقی نداشت ولی پاکش نمیکنم که یادم باشه حالم چقد بد بوده.

  • . خزعبلات .

منو بدعادت کردی با کارات

الان چه کنم

  • . خزعبلات .

اومدم رشت دیدم مادرم از آپارات چیز میز دانلود میکنه و خیریه ش میکنه تو گروه همکارا و دوستان و فامیل.

زن حسابی ما نباید نهار بخوریم؟

اینستگرام هم داره. عضو کمپین انیمل لاورز هم شده.

به این سوی چراغ گوشی از دستش پایین نمیمونه.

وحشتناک ترین قسمت اینه که با همکلاسی های بابام یک گروه زده از جزوه بابا عکس میگیره شر میکنه.

این مادره یا اژدر

مادر پولاد زره

  • . خزعبلات .

امشب داره عجیب سخت میگذره. هم حس تنهایی متین رو خوب می فهمم و هم اینکه انگار یه نوزادی داره متولد میشه. اون نوزاد توی مغز منه. شاید کلمه نوزاد برای این پدیده زیاد جالب نباشه. آخه چیزیه که بدنیا اومده و مرده و الان میخواد دوباره زنده بشه. شاید کلمه ققنوس هم براش زیاد جالب نباشه. امشب مغزم به سان یک فاحشه خونه به حرکت افتاده و از فرط وفور مشتری نمیدونه به کدومشون برسه. اون نوزاد ققنوس وار کذایی فقط یه درمون داره. از عصر دارم در به در دنبال درمونش میگردم. کلی زور زدم تا یه تسکین موقتی براش گیر بیارم که نشد که نشد. آره، داشتم می گفتم، یه درمون بیشتر جلوی پای آدم نمیمونه: خالی کردن فاحش خونه یا حداقل کم کردن تعداد مشتری ها. خودمو بستم به موسیقی، به تار محسن نفر که اتفاقا خیلی آرومم کرد، به سه تار علیزاده توی قطعه بی غبار آن و آن، به مصاحبه های محمود دولت آبادی، به سنتور مارتا مانی زاده و سه تار ذوالفنون و صدای خاطره آور دوران آشنایی نورالدین رضوی سروستانی توی سه گاه، اما نشد که نشد. موسیقی انگار فقط در حد یک دسته موزیک نظام برای تشریفاته. نوشتن تنها چاره ایه که میمونه. نوشتن اگه توی مغز بمونه آدم رو پیر میکنه. باید نوشت. عصر با امین حرف شروع نوشتن و فیش برداری از متون کهن بود. برای شروع شاهنام هرو پیشنهاد دادم. دو تا کتاب هم برای شروع بهش دادم. کتاب مرتضی کیوان و مقدمه ای بر رستم و اسفندیار از شاهرخ مسکوب. یه سخنرانی از مسکوب هم بهش دادم. انشااله که این کار روی زمین نخوابه. برای نقد کتاب هم قرار شد از همنوایی شبانه ارکستر چوب ها شروع کنیم که سخت او رو مشغول کرده. امید که به سرانجام برسه.
ولی خون هبدجوری کسل کنند هشده بدون متین. امیدوارم این چند روز باقیمانده تا چهارشنبه بگذره. چنین باد.
  • . خزعبلات .

سلام

به قول سیدعلی صالحی، حال همه ما خوب است، اما تو باور مکن.
گفتیم نامه ای بنویسم تا از طریق خطوط علیه اینترنت به چشمان شما برسد.
از بخشی از کار مرتب کردن خانه فارغ شده ایم، زمان نمی گذرذ که نمی گذرد. هر سحر و جادویی هم می کنیم که هیچ که هیچ.
تازه می فهمیم تو چه میکشی از صبح تا ساعت 6 بعد از ظهر که ما به خانه بیاییم.
دلمان برایت تنگ شده است بانو.
منتظریم تا زمان لعنتی بگذرد که چهارشنبه هفته آتی شود.
دوستت داریم و مشتاق دیدارت هستیم، من و 8 بچه مان.
تا نامه بعدی
در پناه خدا
بوس از دستان مهربانت

  • . خزعبلات .

خاصیت بیان اینه که نشون میده کی با چه آدرسی داره میخونتت

یه سلامی بکنم خدمت

اون عزیزی که چراغ خاموش از رشت میاد

خوش اومدی فامیل

  • . خزعبلات .

بعد ۴ ماه دارم رو تخت مجردی خودم میخوابم.خیلی دارد جگرم حال میکند.رفته بودم خاش فیگیر و دو تا استخون از گلوم درآورد.نا خوش و سرخوشم.

وحید آمپولیده و خوابیده و دوست داشتم قبل خواب مثل زمان دوستی هی قربانصدقه هم میرفتیم و ....

ولی شوهر جان بیهوش است

گذشت آن موقع ها که برای بدست آوردن هم جان میکندیم

حالا با همیم

شکر

  • . خزعبلات .

چنانچه فیزیکال کهکشانی نگاه کنیم ،نو شدن سال خیلی خنده دار است چون در بسط کیهانی هستیم و عملا هر لحظه نو میشویم.

بیایید گول نخوریم.

گرچه از الان بگم واسه ۱۶ بهمن با یکی از رفقای وحید قراره سورپرایزش کنیم.

هم تولدشه هم تاریخ تقویمی عقدمون

  • . خزعبلات .

کله شق بودن برای مذد لازم است ولی عظیم زیادی یک کلام است

در راستای این خصیصه اش کل عکسهای چینمان فرمت شد

حالا من حیران اینکه چه کنم 

وحید گفت بک آپ داریم

  • . خزعبلات .

اجازه میخام پیش از بنام خدا برم سراغ مادر کسی که سالن همایشهای بج میلاد و طراحی کرد و جان پناه ‌ و نرده ی بالکن رو ساخت.

خاک دو عالم به سرش

به نام خدا

تهران کنسرت

من رشت

وحید خونه

جداییم

دلمون تنگ شده


  • . خزعبلات .

دلتنگی های آدمی را 

باد

.

  • . خزعبلات .

وقتی در زندگی واقعی اذیتم میکنه 

بیخود میره تو دنیای مجازی ازم تعریف میکنه



اون تعریفات به صلاحدید خودم پاک شد.

  • . خزعبلات .

همون کسی که جونتو واسش میدی

حاضری تو تب پاشی واسش لوبیا پلو درست کنی

با آنفولانزای خوکی و سگی و ماری و کرگدنی ۱۰ کیلو سبزی بخری و واسش کنار بذاری چون میدونی سبزی پلو دوس داره

همون چش سفید برمیگرده به آشپزخونه ی درهمت میگه طویله

مردا خرند

گاو نرند

سوار بشی

را میبرند




آخیش

دلم خنک شد

  • . خزعبلات .

بعضی ها ذاتا احمق و کودن آفریده شدن. بدبختی هم که میاد یهویی میاد. بعضی ها در عین نهایت نزدیکی با آدم به غایت نفهمن. از سر کار اومدم می بینم یه آدم خودی زده همه چیزو بهم ریخته. آخه چند بار مگه باید به یه آدم گفت که انقدر احمق و سفیه نباش؟ درک نمی کنم واقعا. مجسمه بلاهته این موجود. اه

زندگی واقعا بی ارزشه

همین

  • . خزعبلات .

یاد ندارم چیزی گفته باشم و گفته باشه نه

بوسسسسسسش میکنم

خواب خوابه

میگم وحید متین واست بمیره؟

سرشو میاره پایین 

میگم فدات شم

باز تایید میکنه

میگم پیشمرگت شم!

میگه آره

کاش فداش شم 

حیف که نمیشه

کلی کار دارم

  • . خزعبلات .

الان دلبر جانم تنگ تنگ تو آغوشمه داره پف پف میکنه

سرش رو دستمع و راه خونمو بند آورده

آرنجش دارع میره تو دنده هام

و عملا جای گوشیم موهاشو میبینم و هعر از گاهی یهع تکونی به خوذم میدم که ببینم چی تایپ کردم

این مرد سی ساله ی پشمالوی مهربون خوابالو همه چیز زندگیمه

چشاشو میبوشسم

من دیوونه ی عظر تنشم

من دیوونه وقتایی عستم که با ریشش من و طب سوزنی میکته

وقتی مراعات نمیکنه که۸۲ کیلو شده و خودشو ول میکته رو تنم

وقتسی لم میده بهم و یه ورم فلج میشعه

یا دم صبح حس میکته بغل میخواد و منو پرس میکنه

من کاش واسش لمیرم و تموم شه این دوری

پشت میکنه و عین جوجه ها جمع میشه تو بغلم و میکه بغلم کن

کمرشو میمالم

شکم نرمشو میمالم

گردنشو هزار بار میبوسم

باز طاقت نمیاره

برمیگرده و بغلم میکنه و فشارم میده

تمام تنم میسشه وححید

دوست دارم همونجا تموم کنم




به همه کسانی فک میکنتم که به عشقشون نرسیدن یا هنوز پیداش نکردن

کاش میشد ....

  • . خزعبلات .

چند روزه که داره عجیب غریب خوش میگذره

۱۰ شب لالا

۶ صبح بیدار باش

کارا عالی پیش میره و ....

تنها ایرادش اینه که نمیدونم میشه رشت هم همین منوال و در پیش گرفت یا به فاک عظمی میرم.

  • . خزعبلات .

اصلا نگذراندیم

از ۱۰ خوابیدیم و ساعت ۵ صبح با گریه های من بیدار شدیم

و هنوز سر درد دارم 

و باور دارم که زندگی احمقانه تر از آن است که فک میکنی احمقانه است

  • . خزعبلات .

دیروز با وجود اینکه فیروزکوه بود و قاعدتا انتظار داشتم لهجه ای متفاوت بشنوم همگی ترکی حرف میزدند و از اونجا که خیلی وقت بود اینهمه ترک یه جا ندیده بودم حال کردم و سعی کردم تمام قد گوش باشم و دستور ترکی رو مرور کنم و از این حرفا.

مادر کنارم نشسته بود و پرسید میفهمی؟

گفتم کاملا ، خیلی کیف میکنم از اینکه بعد ۸ سال هنوز یادمه.

مادر پرسید ترک هستند؟

گفتم نه ،آذری ایرانی هستند.

پرسید رسم الخط؟؟؟

گفتم زمان عثمانیها کل مناطق مسلمان نشین از جمله کل ایران امروزی و اسلامبول و ... عربی مینوشتند ولی زمان آتاترک رسم الخط ترکیه امروزی به لاتین ....

وااااای

کاش اینو نمیگفتم

روبه روم یه خانم جوونی بود که بنفشه صداش میکردند، داشت با بغل دستی ش حرف میزد و یهو نمیدونم چه جور پرید به من که 

خانننننم خدا نکنه ما عرب باشیم

قدمت ایران کهن

کوروش

ترکها کجا

عربهای فلان

ما زبانمون مادر زبانهای منطقه است

عربها اعراب گذاری دارند

ترکها هر کی بودن واسه خودشون بودن

ما آریایی اصیلیم

و من تو یه جمع ۲۰ نفره عین کره الاغ کدخدا مونده بودم بگم : خانم من فقط ۶ واحد زبانهای باستانی این ترم پاس کردم

بگم کتاب ژاله آموزگار

بگم ادبیات ایران نوشته احمد تفضلی

بگم سر ویلیام جونز و خطابه ی زبانهای هندو اروپاییش در سال ۱۸۶۵

بگم ترکی اسلاوه  فارسی شاخه زبانهای جنوب و جنوب غربیه و عربی سامی- آرامی

بگم رسم الخط دوره ساسانی

بگم پهلوی اشکانی

بگم هزوارش

.

.

.

هیچی دیگه خفه شدم و نگاش کردم ‌و سرمو پایین انداختم و تو جمع ۲۰ نفره مون اون شد پیروز مباحث خط و زبان فارسی و من شدم بیسوادی که زر مفت زده...

از دیشب دارم به همه اون آدمایی فک میکنم که یه روز جلوشون پیروز مباحثه شدم. قاعدتا حرف زیادی واسه گفتن داشتند و منو اونقدر ناچیز دیدند که گذاشتن فوران کنم و خاموش شم.

مثل دکتر استخریان که داشت با من و وحید حرف میزد و وقتی که حسن سلیمانی ابله پرید وسط حرفاش آروم با دکمه آستینش ور رفت و گوشش رو خاروند و سکوت کرد.

یا وقتی آقای خداوردی که ۴۰ سال مدیر هتل بوده داشت ازم درباره کباب ترش رشتی میپرسید سلیمانی ...... و خداوردی سر جاش نشست و ترجیح داد از سرعت ۳۲۰ کیلومتری قطار لذت ببره.

خدایا من نه عافیت میبخوام نه سلامت نه پول نه کار 

فقط از جهل نجاتم بده تا همه اینا رو خودم فراهم کنم.


  • . خزعبلات .

من کلا یواشکی یه کارایی کردن رو دوس دارم

مثلا الان ۵ ماهه نرفتم رشت و کلا هم زیاد حال نمیکنم کسی بیاد ببینه من در چه حالم

پایینی ها رو هم که به زور راه میدم بالا

به ندرت به کسی زنگ میزنم

و تقریبا که نه

قطع به یقین جز همت کسی رو ندارم که حرفامو بش بگم

این حرف میتونه درباره دوس پسر قبلیم باشه ،یا درباره یه دستی ای که شوهر خاله بهمون زد و یا حتی مقوله چگونگی تهی شدن حسین

حالا فک کن

خاتون و صحرا و دریا و ناشناس و ح ط و ..... بیان بیان ( ععععععع چه جالب منظورم این بود بیایند به بلاگ بیان) و در خصوصی ترین چیزات سهیم شن. از یه دعوای بزرگ خونوادگی تا عقب انداختن پریودت.

خدایی یه جورایی هستم و نیستم.

سهل ممتنعم

اصلاح طلب راستی ام

لیبرال جمهوریخواهم

مخنثم

اون وسط مسطا گیر کردم

.

.

.

‌.

.

این میان مایگی پیرم میکند.

خداییش ۲ نهار خوردیم هنوز دارم دمبه هضم میکنم.سگ پدرا آشپزیه یا کشتار جمعی.فشارم ۲۵.لش کردم رو زمین.به کنج سقف خیره.انقلاب دارم.

  • . خزعبلات .

یادم رفت

خدا اموات همه رو ببخشه

  • . خزعبلات .

همین حالا از یه مراسم فوت مرحوم عجیب از یکی از روستاهای مرکزی برگشتم.

اولا که مرتفع و برفگیر

حالا اون به کنار

قبرستون تو ارتفاعات دست نیافتنی ده

اونم هیچ

مراسم از ۱۰ صبح تا ۲  به صرف چای ذغالی و کلی حلواهای خوشمزه و محلی و کاچی

اونم هیچ

نههههههههههار

اووووووووف

ته چین دمبه دار چرررررررررب

تو ظرف استیل

با قاشق روحی

و در نهایت پارچ پارچ آب چشمه

  • . خزعبلات .

آدم گاهی یه جاهایی هست که اونجا جاش نیست

یعنی آخر عذاب

  • . خزعبلات .

رفتیم اومدیم تلگرام راه افتاد دیدیم یا علی

۸۵ کم بود ۱۳ هم اضافه شد

هفته قبلش بخیه

قبلترش وام پراید

قبلترش ب زنجانی

قبل ترش کوفت

قبل ترش درد بی درمون

خدایا مارا در دم نابود بفرما

  • . خزعبلات .

پکن شانگهای هانجو

خونه ایم

  • . خزعبلات .

با رسیدن به شانگهای بیان هم رو به راه شد

البته اینستا همچنان فیلتره

عجیب داره خوش میگذره

چین زده شدم منتظرم برگردیم خونه

البته احتمالا هانجو هم میریم

  • . خزعبلات .

در  چین فیسبوک و اینستا فیلتر است.

همگان بریم کف کنیم

  • . خزعبلات .

کدام دو خری را دیده اید که در شب یک سفر معرکه دعوا کرده و به حالت قهر بخوابند؟

به قرعان آدم نیستیم،گوسفند،گوساله،یابو چیزی 


  • . خزعبلات .

امروز وقتی یه عالمه پول دادم و چندتا دونه صد دلاری گرفتم تازه فهمیدم خاک بهسریم

همیشه به اتانازی باور داشتم

محمودجونم کاندید شه رای میدم بهش که ایشالا کار و یه سره کنه

  • . خزعبلات .

زنگ زد و گفت دو هفته دیگه بیا تهران تا درباره تز با هم حرف بزنیم.کاش قبولام کنه.

میگفتم دوربین اومد و هیژده کاربلد عن قریبه بیاد یادمون بده که چه جوری باهاش کار کنیم.

فردا میبریم سراغ کش و ایشالا امشب چمدونها رو میبندیم.

تنها سوالم اینه که نوروز ۹۶ به جاده ابریشم میرسیم؟

  • . خزعبلات .

صبح حوالی ۹ به سان سگ  پاچه گرفتم که خوابیدی؟ عمه من بره شرکت؟ و غصه خوردم، ماحصل این رنج آن شد که وحید خوابید تا ساعت ۱ ظهر.بعد که بیدار شدیم خیلی یک جورایی بودیم که ممد جان خبر داد بعلت کولاک گردنه بسته شده و کلا همه برگشتند خانه شان و کار تعطیل.

بعد یک دعوای کوچولو با پدر کردم و به قول وحید خایه هایش را کشیده و به طبقه خودمان آمدم.

دوربین رسید.

خیلی جیگر است.

  • . خزعبلات .

این پسره میخوابه تا لنگ ظهر

نمیره سرکار

من ولقعا رنج میبرم

  • . خزعبلات .

فسبحان بیده ملکوت کل الشی و الیه ترجعون


نظر بفرمایید ملکوت برای شما چه معنی میدهد؟

  • . خزعبلات .

بچه ای در کار نیست

  • . خزعبلات .

با اومدن اکی و کیوان و مرجان و سه تا از شاگردهای امین بعید میدونم امین حتی وقت کنه به پریسا سلام کنه.

احمقا

  • . خزعبلات .

بیشوری خاسی میخاحد عادم بیاید طوی طخطش را طوثیف کند ولی کاشکی اهدی نخاند .

من اینا را برای روذگار پیری مان مینویصم تا وقتی سطرونگ شدیم یادمان باشد آنروزها خوش بخت خوش بخت بودیم

  • . خزعبلات .

عین نی نی دورگردن و سینه و زیر بغلش غرق عرق است.

بهههههههترین بوی دنیا

  • . خزعبلات .

وقتی مثل دودکش کشتی خخر خخخخر میکند میروم بوس محکم میکنم گونه اش را.گونه که نه.پیر است.بشتر خط فرو رفته دوردهان است.

بعد مثلا برای اینکه دلم نشکند با اون چشمش که از اون یکی کوچکتر است نگاهم میکنم یعنی بیدارم و میفهمم دوستم داری ولی عین سگ دروغ میگوید.بعد تکان میدهم و سرم را به زور میکنم توی زیر بغلش.بعد مثلا خیلی محبت دارد لش میکند روی من.صدبار با زانو آمده تو دنده ام‌.همش به خودم میگویم یا این فیلمها شر است یا ما خیلی وحشی هستیم و بعد علی رغم میل باطنی و بر حسب جبر ظاهر هلش میدهم آنور و تن خودم را نجات میدهم و زیر لب میگویم

خاک تو سرت

لیاقت نداری رمانتیک باشی

عین خرس قطبی خرناس بکش 

خر

  • . خزعبلات .

این توله سگی که کنارم خوابیده و پف پف میکنه واقعا بی نظیره.

انگل وار دوسش دارم.

زالو صفتانه بش میچسبم.

و عین اسکلا عاشقشم.

مرض جفتمون اینه که کی زودتر میمیره.

زودتر مردنش عاشق ترم میکنه.

  • . خزعبلات .

so long ago not speakin eng

so far away not bein in such a wild  en  calm mood

so coool

don forget the exp of starrrrrring composing of him

not sure of course

maybe composing or a part playing maybe both 

he did a good job

leavin our home as i was .....

tears

  • . خزعبلات .

rudely jus wanna confess

we.r addicted to it

such a nice job

banned us from every thing even a short trip

even a short being out

even a short ridding here and there

even so what

fuckingly yeh

THATS IT ITSELF

TAH TAH

  • . خزعبلات .

من و وحید و امین و پریسا بلیط خریدیم

یعنی تو تاریکی سالن امین دست پریسا رو میگیره؟؟؟

خخخخخخ

  • . خزعبلات .

امروز هم تنهام

  • . خزعبلات .

چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

  • . خزعبلات .

تقریبا زندگی م خاکستر محضه

تمام روز به انتظار میگذره و برخلاف حرف امین این انتظار اصلا هم شیرین نیست،مثل اینه که داری میبینی آخرین قطره های آب قمقمه ت تو بیابون داره میچکه.اونم کجا؟ رو ریگها

بهر حال

شبهای با هم بودن هم چنگی به دل نمیزند.خسته،خواب آلود و خواب زده.چیزی بخوریم و بخوابد.من میمانم و تبلت و بازی و پته ...

طبق معمول شبها با گریه میخوابم و دلم تنگ میشود و نفسم میگیرد و سینه ام تیر میکشد.

کاش وحید مقصر بود که دق دلم را سرش خالی میکردم.

گاهی حس آن مادری که چادر مشکی اش قرمز شده از آفتاب و صورتش اصلاح شده نیست و چروک برداشته و لباسش نا مرتب است و مشت به سینه میزند و نفرین میکند را خوب میفهمم.

گاهی خودم زنی میشوم که مثل حالا،اصلا نفهمیدم چه پوشیدم در تاریکی اتاق اولین چیزی که شبیه بلوز بود را تن کردم و آرام خزیدم زیبر پتو و دمر صدایم را در بالش خفه کردم و نفرین کردم

آنکه تخم رانت را پاشید

آنکه با دیپلم مدیر عامل است

حیوانی که بخاطر لباس و کفن به سرش مفت میخورد و گردن گوساله سانش را کلفت میکند

آن دونی که حالا جایی نشسته که لیاقتش نیست

آن حرامی که با سهمیه پزشک شد

آن حرام خور که چون چلاق شده در نتیجه میتواند صاحب ماشین فلان باشد

کسی نیست بگوید تفاله ی لجن

تو اگر لیاقت داشتی یکسره میرفت پیش حوریان وعده داده شده ات نزدیکی هزاران ساله ات را به انجام میرساندی

نفرین من از جنس فقر است

خدا یا

عادلانه بگویم

اگر محق هستند نوششان

اگر نه، در منجلاب جهلشان

در تصور بر حق بودنشان

در ذلالت دائمی شان 

چنان سرگرم کن که حیوان گونه زندگی کنند و بر حیوانی بمیرند و با حیوانات محشور

تا نبینم که لحظه لحظه قلب من پیر تر میشود و وحیدم پر درد تر و زندگیمان خاکستری تر

  • . خزعبلات .

خونه امین یه عالمه موزیک 

صدای سخن عشق تو ماشین تا خونه

سر بیست متری 

هر کسی با هرآنچه عجین است ،محشور است

ولو لامکان و لا زمان


در باب گذر از مکان و زمان بخوانید جهان در پوست گردوی فیزیکی و اندر احوالات با یزید عرفانی را

  • . خزعبلات .

کاش کسی نیاید بخواند آدم یک سری شر و ور بنویسد برای یادگاری

مثلا پریسای احمق که برداشته زیر پستم نوشته سه تا فوق نازک

یا مثلا صدای پایه فلزی تخت طبقه بالا

یا مثلا راز مانتوی آویزان روی در

یا مثلا هزار چیز دیگر که حیف نمیشود گفت

جهاد

آآآآی جهاد

آن هم فی سبیل الله


  • . خزعبلات .

از مرداد اینجا شده خانه

دلم تاپ تاپ داشت که ای وای شغل چهارساله ام پرید حالا توی شهر غریب چه گل بگیرم به سرم؟ 

رزومه نوشتم‌.به هر جا بود سرک کشیدم.آخرش هم دوجا بهم کلاس دادند.سرجمع ۷ واحد زبان عمومی و زبان فنی.

آن روز که زنگ زدند گفتند بیا سر کلاس خر کیف بودم.جیغ و بپر بپر.

امروز آقای ن زنگ زد.از دانشکده فنی.گفت دوشنبه ها زبان برق و زبان فلان و فلان ....

از بس بی میل شده ام و تنهایی اذیت میکند تازه یادم آمد که به وحید خوابالو نگفتم.اصلا وقت نشد حرف بزنیم.رفتیم پیش امین صدا بازی کردیم و بعد به محض رسیدن خاموش شد.

  • . خزعبلات .

خوابگاه و تنهایی چیز خوبی است ولی نه مثل من که گند زدم به روانم با فیلم ترسناک نگاه کردن ها.

دو تا تصویر ولم نمیکنند.یکی دختر جن زده کنستانتین که چسبیده بود به سقف و دیگری پنجره هایی که چشم داشتند.

حتی کنار وحید هم باز میترسم‌.شبها در تاریکی خیره میشوم و آنقد نگاهش میکنم که بلاخره او را به شکل اژدری،ماری،توله جنی چیزی میبینم.بگذریم که دیشب یهوداد زدم واااااای چراغو روشن کن شبیه علی انصاریان شدی.

مرض است دیگر.

القصه تنهایی در خانه هم اذیتم میکند.مطلقا ظرف نمیشورم چون فکر میکنم یک نفر پشتم ایستاده و الخ.

این اواخر هم دارم به بیان شک میکنم.یک حرومزاده همش هست.آرزومه تعداد افراد آنلاینم یک بشه.

خدایی مسیئولان پیگیری کنند.

یک نفر در خانه دارد میسپارد جان!


  • . خزعبلات .

برای خرید ارز زنگ زدم به متصدی کار گذرنامه برنداشت.گفتم زنگ بزنم دفتر.سرچ کردم.آژانس تعطیلات.

سلام

خانم میم ؟

اصلا چنین کسی نداریم خانم.

و من به یقین گفتم پولم دود شد رفت هوا.

.

.

.

.

‌خخخخخخ

اسم آژانسمون تعطیلات نبود.اسکل شدم.

تحصیلات

تفریحات

تقدیمات

تقسیمات

تقدیرات

تسهیلات

تسحیلات

تصمیمات

تنبیهات


خاک تو سر عربی.آخه این شد باب!

  • . خزعبلات .

ما نفهمیدیم

کاش کسی باشد

کاش


  • . خزعبلات .

پارامتر

  • . خزعبلات .

به تخمک عزیزم

خواهش میکنم هرچه زودتر لوله فالوپ را طی کن و بیا و به دیواره رحم هم گیر نده.کم کم دوری تو دارد مارا نگران میکند.

رواق منظر چشم ما آشیانه تست

کرم نما فرود آآآآآآآآ  خونه خودته!!!!!!

  • . خزعبلات .

من تازه فهمیدم کانال چیه

هوووورا

  • . خزعبلات .

اون جمله معروف میگه که ایمان آوردن راحتتره چون استدلال عقلی آوردن راس راستی سخته.

از دیشب یعنی دیروز که رفتم دانشگاه و گفتم آزمون جامع دادم و شنیدم که مدرس نمیخوایم و .....

همش دارم به اون در غیبی که همه چی از توش قلمبه میاد بیرون فکر میکنم.

انسان همیشه بین دو اکستریم قرار داره

خیر و شر

مرگ و حیات

عقل و عشق

من واسه راحتی کار خودم هم شده میخوام عشق رو انتخاب کنم

خیلی راحته

میشینی

واست از آسمون مائده میاد

از مرداد تا حالا عملا خدا مائده بارونمون کرده و غیر عقلانیه اگه بگیم عقل خودمون توش دخیل بوده

به قول کبلسن میخوام امروز بخورم که خدا فردا گرسنه م نمیذاره

  • . خزعبلات .

یرزق من یشا بغیر الحساب

همه آرزویم اما...

  • . خزعبلات .

خیلی ها میآیند واسه دیگران نظر میدهند و دیگران هم پاسخ نظرا ت را میدهند.از جایی که من ایستاده ام به ندرت کسی رد میشود.خانم ص زنگ زد رفتیم یوگا،توی یوگا فهمیدم اسمش ط است.اینقد داشتم حال میکردم که نگو.بعد دور سالن دویدیم و من واسه خودم داشتم به شکمم فکر میکردم.از طرفی شلوارم گران بود و کف آنجا کثیف و خیلی دلم نمیخواست به خورشید سلام کنم.بعد دیگر نرفتم.اما بعدها میروم حتما.بروم.بیایم‌.بعد.

داشتم میگفتم

از اینجایی که من هستم به ندرت...

  • . خزعبلات .

خب

دوربین کجاست؟

رشت

من کجام؟

اینجا






تیپاکس دوستت داریم

  • . خزعبلات .

دوربین کجاست؟

رشت

من کجام؟

اینجا

دوربینو چه جوری بیاریم اینجا؟

راهی نداریم



خاک تو سر مشنگم

  • . خزعبلات .

پشت بند آوردن پی سی به طبقه ما و راه اندازیش قاعدتا اتاق مطالعه رنگ و بوی دیگه ای گرفته.

هرکدوم عادت داشتیم لپتاپ خودمونو برداریم و به قول ص یه گوشه لش کنیم ولی دیشب از اون شبهایی بود که باید اتاق رو میتکوندیم.

کلیه ی جزوات دوران تحصیلی من و وحید طبقه بندی شد و رفت تو صندوق بزرگ عزیز.هاردهای اکسترنال خالی شد تو پی سی. و سر آخر حدود ساعت ۳ باید گردگیری میکردم که ترجیحا خوابیدیم.

نکته مهم این بود که برس گردگیری موند رو کتابخونه و .....

امروز ساعت ۳ از سر کار برگشتم و دیدم مهره به پا وسط کتابخونه آویزونه،اونم دقیقا از پایی که بهش مهره وصله.ناخنهای پسرم به روبان  ته برس پیچید و روبان نخ کش شد و گره کور و .....

حالا چند ساعت از پای ظریفش آویزون بوده نمیدونم ولی آب دادم و با قیچی آروم پرزا رو بریدم و متاسفانه زانوش بسته نمیشد.تمام وزنش از لولای پای کوچولوش آویزون بوده و من به روش خرکی پاشو ماساژ دادم و الان خیلی خوبه.

من فداااااااش

  • . خزعبلات .

رفت تهران

حالم بده

خواب ندارم

کسالت محضم

این چیزی که فک میکنیم داریم میکنیم زندگی نیست

اون داره ما رو میکنه

  • . خزعبلات .

کارم را حدود سال ۸۹ در یک دانشگاه لکنده شروع کردم.آدمهای ریشدار با بوی عرق و کفشهای خاکی و حتی کسانی که نمیدانستند جلوی خانمها نباید خایه نما نشست و یا گفت استاد دهنت سرویس تمرینای دفعه پیش کمرمونو خشک کرد.

اینها اغلب یا حفاظت فیزیکی بودند یا یکی از گشنه هایی که در زندگی به ندرت واژه داشتن برایشان معنا داشت.

حالا چی داشتن؟ 

شرف داشتن

سربلندی داشتن

علم داشتن

خبر داشتن

متانت داشتن


و باز هم شرف داشتن

عموی کوچکم یک روز آمد و مرا به گوشه ای برد و گفت در کلاس مثال های مورد دار نزن.من مانده بودم مثال چی زده ام؟ بعد گفت اسم یک الاغی را به نام کوچک گفتی و باهاش جمله ساختی و او هرجا میرود میگوید من با استادم چیک تو چیکیم و الخ

بعد اختلاس فضاحت بار شورای شهر هم یکبار در اتاق اساتید!!! گفتم لیاقت ما زندگی در جای بهتری است، بدون بوی زرجوب بدون چاله چوله بدون آب گرفتگی معابر بعد یکی از همان اساتیددددد!!!! که همیشه چایش را قورت میکشید و جلوی ما آنجایش را همش میخاراند برگشت گفت من معاونت فرهنگی فلان جا هستم و بر اساس امنیت اطلاعات احتمالا حرف شما مشکل ساز است.

بعد دقیقا ساعت بعدش یک تومار نوشتند.نه از من.برای یک استاد دیگر  بعد آوردند دادند دست همان حرامزاده و دقیقا لحن دانشجو یادم است، نامه امضا شده را داد دستش ،او گفت این مورد خیلی هم بزرگ نیست و بعد دانشجو خندید گفت برای وقت پرکنی که خوب است.

یعنی آن گوساله ای که من تمام ترم باید تفاوت اس جمع و اس سوم شخص مفرد را برایش بگویم  برای وقت پرکنی چاله دیگران را میکند.

گفتنی ها کم نیست.

آدم قیافه خیلی هارا ندیده.

با خیلی ها حرف نزده.

از خیلی ها سخنی نشنیده 

ولی چون روزگار ،روزگار حماقت پروری است چشم بسته میشود فهمید کسیکه 

برای وقت پر کنی چاله میکند، چوب لای چرخ میگذارد، قضاوت میکند، به خودش اجازه تشخیص حق و نا حق میدهد،

یحتمل اربعین با پای پیاده....

خیلی حالم بد است.

یکی از معدود دلخوشیهای غربتم به دلیل عدم تطابق با سلیقه ی یک حرامی در کوچه های جهالت گم شد.

  • . خزعبلات .

خاله جانمان زنگید و گفت روز ۱۸ خ باقری با ما هم پروازند و اینگونه است که خدا ماموری فرستاد تا در ۴ روز آفمان در پکن راهنماییمان نماید.

خیبلی دارد حال میدهد.

شام خونه خ باقری اینا

  • . خزعبلات .

عاقا دیگه تهوع گرفتیم

نه اینکه خدا نکرده توله داشته باشیم

از کارای این دو تا

بالش بارداری بگیرم واست جیگرم؟

بیا شکمتو بمالم

هوس کشک نکردی؟

تو بشین من تمیزش میکنم

هیچی دیگه

دوروزه رفتم دوره کارآموزی چگونگی زن حامله داری

خداییش خیلی عنه

میگم خیلییییی یعنی خیییییلیییییی یااااااا

خیییییلی

ببین چی میگم

خیییییلی

من و وحید تصمیم گرفتیم بچه دار شیم

من تخم میذارم

وحید مرخصی میگیره روش میشینه

اگه بشه راضیش کنم رو تخم سفید و آبی هم بشینه عالیه

تو همون بازه زمانی ۳ تا بچه میاریم

منم جای ویار و ادا و اطوار و آخ و اوخ پا میشم کارامو میکنم.

البته وحید بیشتر دلش به بذر افشانیه.

اگه بذر سختمون بود هاگ مورد مناسبیه واسه جایگزینی.


  • . خزعبلات .

خب

من الان دکتر شدم 

از سال ۷۰ که کلاس اول بودم تا الان یه کله درسیدم

یه چیزایی عوض شد مثل قیافه و سطح تحصیلیم

یه چیزایی ثابت موند

من هنوز اهل بشور بشور هستم

هنوز خیلی خلانه به زندگی ادامه میدم

هنوز تو دستشویی دست تو دماغم میکنم و بعد دستمو میشورم

هنوز از اینکه برم تهران میترسم

هنوز اتفاقات زندگیم سریع میگذره و جاشو به اتفاق بعدی میده

هنوز دوستی پیدا نکردم و احساس تنهایی میکنم

هنوز بیکارم

و خیلی چیزا

نتیجه احمقانه و غیر اصولی اینکه اگه عمرمو تو بازار میذاشتم الان خیلی بهتر بودم

  • . خزعبلات .

هیچی دیگه

کلی دوست مطلقه موندن تنها تو شهر درندشت

دل آدم یه جورایی میشه

  • . خزعبلات .

۵۰۰ کیلومتر راهو اومده تازه ازم میپرسه اونی که ما اومدیم خواستگاری بود یا عقد کنان؟

جشن عبادتم بود

میفهمی؟

جشن عبادت

شوهر خاله یا محرمه یا محرمه؟ یا محرمه

پسر دایی یا محرمه یا محرمه؟ یا محرمه


  • . خزعبلات .

شماره تلفن داده تو نظرات خصوصیم

بالاش نوشته تازه الان فهمیدم فلان طور شده

یعنی راسته؟

 الان زنگ بزنم بگم راسته؟

زنگ نزنم؟ اس بدم؟

اس ندم ؟ ادش کنم بیاد تلگرام اگه از قیافش خوشم اومد بگم راسته؟ 

به وحید بگم زنگ بزنه بگه راسته؟

برم زیر پستاش کامنت بذارم راسته؟

شماره شو بلاک کنم ولی قبل بلاک پی وی کنم راسته؟

با شماره وحید بش خبر بدم راسته؟

چیکار کنم؟

هان

  • . خزعبلات .

تو بگو نیم درصصد

اصلا بگو صفر درصد

احتمال کپی برداری از چرت و پرتای من منفی دو درصد بود تا اینکه الان دیدم چهارمورد کپی برداری داشتم

خدایا شکرت

اشک شوق دارم

  • . خزعبلات .

اون یه آدمیه که فقط بلده بشینه با امین آپارات دانلود کنه

یا ترانس طراحی کنه

البته تو جفتش گند زده

از بس دانلود کرده شاتل ترافیک شبانه ما رو کرده ۱۲۸

ترانسهاشم که باید منتظر ترکیدنش باشیم

  • . خزعبلات .

با روژین حرف زدم

طولانی

پر از بغض

نمیخوام بگم فلان قوم فلان جورند ولی بعضی از اونها خصایص شاخص تهوع آوری دارند

در حالیکه شش ماهه باردار بود همسرش از ایران رفت و روژین واسه حفظ آبرو تنهایی زایمان کرد و بچه شیرخواره رو برداشت و از مرز خارج شد.

گشت و گشت تا همسرشو تو منچستر پیدا کرد و الان فرزندش سه ساله است

هنوز صدای دیوانش تو گوشمه

من خوابشو دیده بودم و جویای حالش شدم و اینا رو شنیدم

طبق معمول

به سان یک زن وابسته و خاک به سر که تنها عشق و امید و تکیه گاهش مردشه اومدم وحیدو بوسیدم و گفتم وحید تنهام نذاری

خودکشی حلال میشه بهم و در حالی که اشک گرمم داشت میریخت رو شونه هاش

انگار خاک رو از لباسش بتکونه منو هل داد رو بالش خودم  و

بله

درست حدس زدید

پشت کرد خوابید

و من در همون لحظه فهمیدم که عاشق از یه سوراخ صدبار گزیده میشه

  • . خزعبلات .

فکر داشتم ولی حرفم نمیاد.

روژین.منچستر یونایتد کینگدم و دیگر هیچ

  • . خزعبلات .

بلاخره من تونستم با این موضوع کنار بیام که شب ب خیر بگه و بخوابه و من گریه نکنم.

همین یعنی انقلاب .

حالا نه تنها گریه نمیکنم شروع میکنم کارای عقب مونده رو جبرانیدن.

و این یعنی انقلاب کبیر.


  • . خزعبلات .

من دانشجوی دکتر زاهدی بودم و ایضا ایشون راهنمای پایان نامه ام.

مرحوم دکتر حق شناس میگفت

کیوان فارسی هم بلده؟

از بس که ایشون به انگلیسی مسلط بود.


  • . خزعبلات .

آدم تمایل دارد

تمایل داشتن

میل داشتم

متمایل بودن 

هیچکدام دلیل نمیشود که به چیزی میل کنی

میل داشتن با میل کردن متفاوت است

از میلش فاکتور بگیرم

داشتن با کردن متفاوت تر

خیلی ها دارند اما نکرده اند

خیلی ها هم نداشته کرده اند

و الخ

در نتیجه اگر الان دارم کاری میکنم دلیل نمیشه که تمایلشو دارم

نه تنها تمایل ندارم

بلکه ابزار آلات اولیه شم ندارم

حتی حوصلشم ندارم

تقریبا میتونم ادعا کنم که من تو اون زمینه یه هیچی ندار تمام عیارم




قلمی شد بمورخ اول آذرماه یکهزار و سیصد و نود و چهار خورشیدی

متین هیچی ندار

والسلام

  • . خزعبلات .

تنها اوست که مطلق زیباییست و تنها اوست که زیبایی مطلقست.

در فلسفه تنها روابط دوطرفه را علی الاطلاق مینامند.

جووووون

علی الاطلاقتو بخورم.

  • . خزعبلات .