خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

قوچان

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۲۲ ب.ظ

 

امروز با یکی از همکاران که اهل قوچانه، در مورد خراسان و دوتار و کلیدر و ادبیات و هر چی مربوط به خراسان بزرگ میشه حرف زدیم. بین کلاس اول و دوم دوره، وقتی از اتاق می اومدیم بیرون، دل رو زدم به دریا و سر صحبت رو باز کردم. اونم چقدر چیز می دونست. می گفت پدرش دوتار میزده. حاج قربان رو دیده بود و البته خیلی از دوتارنوازهای معروف خراسان، مثل استاد یگانه و ....
از خودش گفت که پدرش ترک و مادرش کرده. یاد کلیدر  افتادم. از کلیدر براش گفتم. از زن داداشم و اسفراین و ... از پنبه چینی توی باغ بابابزرگ گفتم که چشماش خیس شد و گفت توی منطقه درگز و اطراف پنبه کاری زیاده. گفت صبح علی الطلوع که مه غلیظ بوده، مشغول کار میشدن و بخاطر رطوبت مه، ساقه های خشک پنبه، تر میشدن و گوسفندها رو رها میکردند تا اونا رو بخورند. آمار یه خراسانی دیگه که اهل اسفراین هست رو بهم داد. اونم همکار ماست توی مرکز که گفت از اون اعجوبه هاست و توصیه کرد هر وقت کشیک دارم، اگه اون توی مرکز هست، برم پیشش. از حاج قربان گفت که سیم دوتارش از ابریشم بوده و دلیلش رو گفت که حاج قربان می گفته چوب دو تار از درخت توته و سیم هم باید یه چیزی باشه که بهش بخوره و برای همین از ابریشم استفاده می کرده. از مشکاتیان گفتم و شفیعی کدکنی و حیرت از خراسان بزرگ. سرش سلامت. آدم دوست داشتنی ایه. حیف که 3-4 سال دیگه بازنشست میشه. نفهمیدم نیم ساعت زمان استراحت چطور تموم شد، از بس حرف زدیم.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی