خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دیشب، برای اولین بار کسری رو دیدم

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۷:۴۵ ب.ظ

دیشب مهکامه و کسری، برای اولین بار بعد از مرگ امیر و تولد کسری، به خونمون اومدند، حدود 24 ساعت قبل. چقدر گریه کردیم و چقدر حرف زدیم. تا ساعت 6.30 صبح که مهکامه و کسری رو رسوندم خونه. هر کاری کردم، خونه ما نموندند. نه مهکامه و نه من و متین، دلمون نمیومد جمع چهار نفره ما تموم بشه. جای خالی امیر چقدر درد آور بود. ولی شعله امیدی هم توی دل من و هم توی دل متین روشن شد و صدالبته از روشنی و گرمای شعله ای بود که در وجود مهکامه با اراده روشن شده بود. مهکامه یه موجود دیگه شده بود، انگار مهکامه دیگه ای متولد شده. هم رو به فال نیک گرفتیم و بهترین آرزوها رو برای خوشبختی و سربلندی کسری کردیم.

تا عمر دارم، دیشب رو فراموش نمی کنم. آرامش عجیب کسری، خنده هاش و عکس هایی که متین از من و کسری گرفت. برامون بمونی چراغ امید ما، عمو کسرای نازنین من. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی