بالاخره اومدم شیراز
روز عجیب و پرباری بود. ساعت 10.15 از سمنان به طرف فرودگاه مهرآباد حرکت کردم. با راننده تا خود فرودگاه حرف زدم. آدم جالبی بود. چون عادت دارم همیشه صندلی پشت بشینم، پشت سر راننده و صورتش، شبیه بابا بود و یاد بابا می افتادم. خلاصه ساعت 13.40 رسیدم فرودگاه مهرآباد. اولین بار بود که گذرم به مهرآباد می افتاد. چهار تا پرواز قبلی همه از فرودگاه امام بود. کمی اون دور و اطراف چرخ زدم و اومدم ترمینال 2 تا نوبت چک این بشه. بلیط پرواز رو گرفتم و پرواز با 35 دقیقه تاخیر پرید. ساعت 4.20 عصر پرواز آغاز شد و دقیقا یک ساعت بعد شیراز بودیم.
دو تا از دوستان از پیمانکار و مشاور همراه من بودند. اومدیم هتل پارسه و الان روی تخت اتاق 404، در حال نوشتن هستم. به محض رسیدن، وسایل رو گذاشتیم و رفتیم سراغ دیدار شهر. از شاهچراغ شروع کردم و مبهوت معماری. بعد در به در به دنبال خانقاه احمدی که بالاخره پیداش کردم ولی چون برنامه داشتند، نشد که داخل بشیم و موکول شد به فردا. از اونجا به سمت ارگ کریم خان رفتیم. چقدر زیبا بود، خصوصا فضای سبزش با درخت های نارنج. لحظه لحظه یاد کریم خان و آغامحمدخان قاجار که توی این ارگ قدم زده بودند.
بعد به سمت آرامگاه حافظ رفتیم و چقدر شلوغ بود. فضای سبز کنار مزار بی نهایت لذتبخش بود و عجیب دنج و آرامش بخش. مزار دکتر حمیدی شیرازی و لطفعلی صورتگر و رسول پرویزی و بسیاری دیگه هم اونجا بود.
اومدیم بستنی و فالوده کلبه و فالوده زعفران خوردیم و به سمت هتل برگشتیم. شام خوردیم و هر کدوم به اتاق هامون اومدیم. دوش گرفتم و با متین حرف زدم و خسته روی تخت هستم تا فردا به تست تجهیزات برم.
تموم امیدم به فردا و پس از پایان تست برای دیدن باقی جاهای دیدنی شیراز هست. علی زنگ زد و مسجد عتیق شیراز رو به یادم آورد. همین.
پ. ن:
با یاد سرهنگ!
- ۰۱/۰۳/۳۰