خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کتاب در حد توانستن

سه شنبه, ۶ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۲۵ ب.ظ

با این حادثه ای که برام پیش اومد و مجبور هستم چند روزی خونه استراحت کنم، دارم وقایع قابل نوشتن توی این مدت اخیر رو مرور می کنم.بس که حال روحی بدی داشتم، دست و دلم به نوشتن نمی رفت. ولی برای چندمین بار به من ثابت شد که نوشتن واقعا یه مفرّ از اوضاع کثافت زندگیه، همون جوری که اگه آدم نشاشه، اوره و کثافت توی خون و بدن پخش میشه، نوشتن هم واقعا نیازه، حداقل برای من و حتی اگه هیچ کس هم نخونه.

الان که نگاه کردم، شب 27 آبان، به عادت هر شب که توی سایت "کتابناک" می چرخیدم، توی اون شرایط جسمی خودم، به کتابی از نادر ایراهیمی برخوردم به اسم "در حد توانستن". برای من که کتاب های نادر ابراهیمی رو می شناختم، این کتاب نا آشنا بود. کتاب رو دانلود کردم و بعد از ورق زدن، متوجه شدم که کتاب در سال 1357 چاپ شده و مجموعه شعرهای نادر ابراهیمی هست.

بلافاصله یه چیزی از ته ذهنم بیدار شد. یادم افتاد سالها پیش که بازار سی دی شو گرم بود، یه سی دی دستم رسید و داشتم نگاش می کردم که به کلیپی از خدا بیامرز "حبیب" رسیدم به اسم "خداوندا" و دیدم که جلوی عنوان شاعر یا ترانه سرا نوشته: نادر ابراهیمی. این توی ذهنم موند و همیشه برام سوال بود این شعر توی کدوم کتاب نادر ابراهیمی هست. تا اون شب که به قصد پیدا کردن این شعر، کتاب رو تورق زدم و شعر رو پیدا کردم. چه لذت بخش بود. هم شعر، هم آهنگ و هم صدای حبیب و الان هم متن شعر توی کتابی به اسم "در حد توانستن". کتاب هم به محمدعلی سپانلو تقدیم شده بود. تمام. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی