درگذشت مامانی مریم
این تعطیلات سه روزه به خوبی و خوشی پیش می رفت تا سر ناهار دیروز، کدورتی بین من و متین به وجود اومد.شب یه سر رفتیم پارک شقایق و برگشتیم خونه. وحید زنگ زد و خبر بازگشت از استانبول و رسیدن به سمنان رو داد. مثل همه شب هایی که کدورتی بین ما وجود داشت، ماجرا ختم به خیر شد و بعد از انجام کارهامون، حدود ساعت ۳ بامداد رفتیم که بخوابیم. استرس رفتن به سر کار بعد از سه روز تعطیلی رو داشتم و تازه چشمام گرم شده بود که حدود ساعت ۴ صبح متین بیدارم کرد و گفت مامانی مریم فوت شده. متین که کلا نخوابیده بود. سریع وسایل رو جمع کردیم و ساعت ۴.۳۹ به طرف رشت حرکت کردیم و با رکورد تاریخی ۵ ساعت، مسافت ۵۶۵ کیلومتری رو طی کردیم و رسیدیم باغ رضوان برای شستشوی مامانی. بلافاصله هم به سمت تازه آباد حرکت کردیم و بعد از نماز میت، مامانی رو دفن کردیم. کل فامیل متین اونجا چمع بودند. بگذریم از کارهای بی پایان اداره و پیگیری گزارش ماهانه تست تانژانت دلتای بوشینگ ها و تایید یا عدم تایید اونها، وسط مراسم تدفین.
تازه ناهار خوردیم و همین الان متین و پدرش به سمت خونه مامانی مریم حرکت کردند و من هم روی تخت مجردی متین دراز کشیدم و این یادداشت رو تایپ می کنم. روح مامانی مریم نازنین شاد و خدا نگهدار حاجی بابا باشه.
پ.ن:
مامانی مریم و حاجی بابا، مادربزرگ و پدربزرگ پدری متین هستند که مامانی رفت و حاجی بابا موند.
- ۰۲/۰۵/۱۴