خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اول آبان ۱۴۰۳

سه شنبه, ۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ

روی مبل منزل پدر سعیده در تهران دراز کشیدم و تایپ می کنم. مادر چهل دقیقه ای میشه که خوابیده. البته ساعت ده و نیم باید بیدار بشه و دارو بخوره و مجدد بخوابه. اما امروز حدود ساعت ۶ صبح دیگه خوابم نمی اومد. توی رختخواب اینور و اونور میکردم تا اینکه حدود ساعت ۶.۴۰ صبح مامان هم از اتاقش اومد بیرون و منم بیدار شدم و رفتیم برای صبحانه. مادر پنیر و خرما و نان سنگک خورد و منم دو تا تخم مرغ آب پز. لباس پوشیدیم و داروهای تزریقی مادر رو برداشتیم و به سمت ساختمان امید بیمارستان شریعتی حرکت کردیم. راس ساعت ۸ صبح، درب باز شد و کار تزریق داروی مادر انجام شد. حدود ۵۰ دقیقه بعد کار مادر تموم شد و بعد از انجام فرآیند ترخیص، به سمت منزل حرکت کردیم. علی دیروز زحمت کشیده بود و یه داروی مادر که خیلی سخت گیر میاد رو پیدا کرده بود. بعد از پایان تزریق از یکی از پرستارهای اون واحد در موردش پرسیدم و ایشون هم بعد از مشورت با یکی از پزشکان، بهم توضیح دادند که چطور مصرفش کنیم. گفتند که ممکنه باعث تهوع بشه و خدا رو شکر چنین نشد. بعد از رسیدن به خونه برای مادر انگور آوردم که با اشتهای خوب خورد. قبل از ناهار برای مادر با دستگاه آبمیوه گیری، آب سیب گرفتم و نوش جان کرد. بعد ناهار رو برای خودم و مادر مهیا کردم. داروهاش رو خورد و کمی نشست و مجدد خوابید. من هم ساعتی خوابیدم تا اینکه ساعت ۵.۳۰ عصر از خواب بیدار شدم و برای مادر خیار پوست گرفتم و خدا رو شکر با اشتها خورد. روند تغذیه مادر مطابق توصیه های دکتر تغذیه اش دنبال میشه. امروز فایل صوتی ۴۰ دقیقه ای دکتر تغذیه رو که حین ویزیت مادر ضبط شده بو رو گوش دادم و کامل نکته هاش رو یادداشت کردم. خدا رو شکر ورم صورت مادر خوابیده و رشد توده هم کم شده. غروب با متین و پدر و مادر متین به صورت تصویری صحبت کردیم. دلم براشون تنگ شده. خصوصا برای اون خونه و گفت و گوهای دلکش با پدر متین. با سعیده تماس گرفتیم و تولدش رو تبریک گفتیم. بعد رفتم داروخونه نبش خیابون و برای مادر ناخن گیر و اسپری الکل گرفتم. بعد پایین تر و یه سنگک گرفتم و اومدم خونه. دوباره رفتم فروشگاه افق کورش روبروی منزل و برای مادر ماهی گرفتم که انشاالله فردا ماهی بخوریم. تا چه پیش آید.

پ.ن:

امروز اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی است. این مرد که 976 سال از مرگش میگذره، عجیب روی من و بسیاری علاقمندان مثل من اثر گذاشته. نگاهش به زندگی، تاریخ و صداقتش برام بسیار قابل ستایشه. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی