خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیژن عبدالکریمی» ثبت شده است

دیروز یعنی چهارشنبه ساعت ۶ صبح برای ماموریت اومدم گرمسار. بگذریم که کیف پولمو جا گذاشتم و مجدد برگشتم خونه تا برش دارم. شب قبلش وسایل رو جمع کردم، چون قرار بود بعد ماموریت برم رشت تا متین رو بعد از یازده روز بیارم خونه. کارمون زود تموم شد و بعد به سمت رشت حرکت کردم. همه مسیر خوب بود ولی ترافیک لعنتی و مزمن رودبار مثل همیشه اعصاب آدمو خورد می کرد. جالب اینکه با توجه به قولی که به وحید دادم که سیگار نکشیم، کل مسیر رو بدون سیگار طی کردم که از عجایب روزگار بود‌. طی مسیر هم سخنرانی دکتر عبدالکریمی در مورد فردید و هایدگر رو گوش دادم و بعدش هم آلبوم "آن و آن" حسین علیزاده.

ناهار رو رشت و با متین و پدر و مادرش بودم. عصر یه خواب حسابی کردم و بعد با متین رفتیم بازار رشت برای خرید طلا. الان هم دخترخاله های متین اینجا هستند و در حال تماس تصویری با مهسا و عظیم. جای بچه ها واقعا خالیه.

  • . خزعبلات .