خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جمع بندی فروردین ۱۴۰۳

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۰۷ ب.ظ

در منزل شهمیرزاد هستیم. بعد مدتها پنجشنبه و جمعه رو خونه بودم و استراحت کردم. ماه فروردین هم تمام شد. اصلا نفهمیدم چه جور شروع شد و چه جور تموم شد، بس که سریع گذشت. اما اگه بخوام یه جمع بندی از خودم در این ماه داشتم باشم، میتونم موارد ذیل رو اعلام کنم:

  • از بابت ادامه جنبش سیگار نکشیدن خودم، خوشحالم که این ماه رو هم بهش پایبند موندم و به قول معتادها، پاک پاکم. دقیقا ۶۱ روز هست که پاک هستم. فقط یه نکته جالب اینکه پریشب، توی خواب سیگار کشیدم و صبح که پا شدم حس کردم که عهد خودمو شکستم.
  • از بابت کم کردن مرخصی های بی جای خودم، این ماه رو دقیقا با دو و نیم روز مرخصی به پایان بردم. دو روز مرخصی من، یکیش برای ۵ فروردین رفت که اصلا حس رفتن به اداره نداشتم و بعدی هم برای فردای روزی که از رشت برگشتیم. البته میشد هر دو تای این مرخصی ها رو نگرفت ولی خودم موافقم که ازشون استفاده کردم. بنابراین اگر پیشرفتی در این مساله نداشتم (که داشتم)، حداقل از سهمیه مرخصی قانونی ماهیانه خودم تجاوز نکردم.

سه شنبه شب و چهارشنبه شب این هفته رفتیم به خونه پدر و مادرم در شهمیرزاد. بعد مدتها اومده بودند اینجا. البته سه شنبه شب، شب نشینی رفتیم و چهارشنبه شب به صرف شام.

این هفته متین از صبح تا ساعت ۶ عصر مدرسه بود. ساعات بعد از روال معمول رو در اداره میمونه و بچه هایی هم که رضایت پدر و مادر رو دارند، میان اونجا و برای امتحانات و کنکور درس می خونند. اتفاقا سه شنبه همین هفته بعد از ماموریت و تعویض روغن ماشین در سمنان، رفتم سمت مدرسه متین در شهمیرزاد و ناهار رو اونجا خوردم و اومدم خونه شهمیرزاد. ناهار اکبر جوجه بود که برای اولین بار از تهیه غذای امام رضا گرفته بود. همون روز دستگاه گیرنده دیجیتال و آنتنی که از خونه مادر متین آورده بودم رو سر هم کردم و بالاخره صدای تلویزیون توی این خونه ما پیچید. ما با اینکه تلویزیون نمی بینیم، ولی اینجا بعضی وقتا نیازه، بس که اینجا ساکته.

چهارشنبه هم سری به امور مالیاتی زدم و قراره دوباره فردا سری به اونجا بزنم تا مسائل مربوط به اظهار نامه سال قبل من بر طرف بشه. مشکل هم از سامانه نیمه هوشمند نابغه امور مالیاتی که یه درگاه مجازی من رو که هیچ ربطی به بحث نظام مهندسی من نداره رو به عنوان درگاه درآمدی گرفته و هشت نُه ماهی هست که منو درگیر کرده.

دیروز پنجشنبه، مستندی از سلسله مستندهای "مشاهیر قومس" دیدم که در مورد "مهندس علی پازوکی" بود. بیشتر برام جالب بود با اینکه دانش آموخته مهندسی کشاورزی و حشره شناسی بودند، ولی با شورای کتاب کودک و خانم توران میرهادی و سایر دوستانشون همکاری داشتند. مستند جالبی بود و از اون جالب تر، شخصیت این مرد. مزار ایشون هم در امامزاده طاهر و مطهر روستای کوشک در گرمسار. ترغیب شدم به این علت هم شده، سری به این روستا بزنم.

امشب شام منزل مهندس گ. در سمنان هستیم ولی شب مجدد برمی گردیم شهمیرزاد، چون فردا به خودرو احتیاج دارم.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی